فوتبال/تولد/خونه/مدرسه


مدت هاست هی می خوام از بازی هایی که پسرمون موقع فوتبالش میکنه بگم، هی یادم میره.

الانم که می خوام بنویسم، بازی ها یادم رفته :|! ولی خلاصه شو بگم، به نظرم یکی از جذاب ترین و خلاقانه ترین شغل های دنیا (البته؛ برای کسی که علاقه داشته باشه) طراحی بازی ها و اسباب بازی های بچه هاست.

یکی از بازی هاشون که یادم مونده و به نظرم خیلی جالب بود این بود که بهشون می گفت هر کسی با هر کسی می خواد یا حتی تنها بازی کنه. هر وقت من گفتم "سه تایی"، باید توی گروه های سه تایی به هم بچسبین و توی یه ردیف قرار بگیرین و بیاین پیش من.

این کارش باعث میشد بچه ها از این حالت که فقط با دوستشون بازی کنن درآن و با بقیه هم بازی کنن. چون وقتی یهویی می گفت "سه تایی"، باید برای خودشون دو تا یار پیدا می کردن.

بازی های این مدلی زیاد باهاشون می کنه. بازی هایی که باید دو تا دوتا بشن یهویی یا مثلا همه شون باید توی یه دایره هایی جا بگیرن و هیشکی نباید بی جا بمونه. کلا بازی هاشون قشنگه.

--

رفتیم تولد دلارا. اول اینو بگم که خانمه خودش توی حرفاش گفت که ایرانیه.

تولدش خیلی خوب بود و واقعا هم به بچه ها و هم به ما خوش گذشت (مفصلشو توی یه پست جدا میگم).

مامان دلارا از اوناست که یه آرایش مخصوص به خودش داره و همیشه هم داره آرایششو. یعنی کلا چهره شو بدون آرایش نمی بینی.

ولی اصلا آدم تیشان فیشانی نیست. خیییلی خانم مهربون و خودمونی ای بود، واقعا خیلی. شخصیتشو (حداقل تا اینجایی که با هم آشنا شدیم) خیلی دوست داشتم.

خواهرشم بود. در واقع، وقتی که دعوت کرد، گفت اگه خودتونم وقت داشته باشین که با هم باشین، ما خیلی خوشحال میشیم؛ چون خواهرمم میاد و اینا. خواهرشم بسیاااار خانم مهربون و خوشرویی بود و هیچ تکلفی نداشت.

اینم بگم که به شدت پولدارن و واقعا لذت بردم که علی رغم سطح زندگیشون، چقدر رفتارشون ساده و گرم بود و اصلا از اینا نبودن که خودشونو بگیرن.

--

اتفاقا هم مامان دلارا و هم خواهرش دارن خونه می سازن. یکیشون تو شهر خودمون، یکیشون توی یه شهر دیگه ی نزدیکمون. ولی خب کلا با ما خیلی فرق دارن. مامان دلارا اینا که میخوان سه طبقه بسازن و تازه یه آپارتمان کوچیک هم بغلش توی حیاطشون بسازن. گفت فقط برای ساختش، معمار به ما گفته بالای یه میلیون.

اما جالبش این بود که چون همه مون توی یه دوره دنبال خونه بوده ایم، تا گفت فلان جا زمین گرفتیم، گفتم آها، همون زمینایی که مال شهرداری بود؟ گفت آره آره.

باز من که گفتم ما توی فلان قسمت شهر داریم می سازیم، خواهرش گفت آها، همون زمینای فلان که مال شهرداری بود؟ که البته؛ گفتم نه ولی میدونم کدوم زمینا رو می گی.

ما سال 2019 که اومدیم اینجا، آگهی ها رو همین طوری نگاه کردیم. شهرداری دو تا تیکه زمین جدا از هم رو گذاشته بود برای فروش. ولی ما اون خیابون رو نپسندیدیم به دلایلی.

خونه ای که الان میخوایم بسازیم، توی همون منطقه حساب میشه ولی خب یه جای دیگه اش.

قشنگ همه مون سراغ داشتیم که کی کجا شهرداری چه آگهی هایی گذاشته .

درد همه مونم یکسان بود قشنگ؛ قیمتای بالا، سود وام بالا، مشکلات شرکت های سازنده و ... .

هر کدوممون یه جایی شانس آورده بودیم، یه جاهایی شانسو از دست داده بودیم. مثلا خواهر مامان دلارا (نادیا)، توی نوامبر 2021 زمینو خریده بود و به دلیل قیمت های بالا، دولت یه مبلغ کمکی به کسایی که توی سال 2022 زمین یا خونه خریدن، پرداخت کرد که خب به اونا تعلق نگرفته بود. از طرفی، یه کمکی دیگه بود از قدیم که اگر خونه ات رو از نظر عایق بندی و اینا، طبق فلان استاندارد می ساختی، دولت یه مبلغی کمک می کرد. گفت برای اونا شده 26 هزار یورو. اونا روی اون حساب کرده ان و کارها رو شروع کرده ان. ولی سال 2022 این کمکی حذف شد. ولی اونا چون شروع کرده بودن، و شرایط طوری نبوده که بتونن برگردن و پلنشون رو عوض کنن، انگاری این 26 هزار تا رفته تو پاچه شون. ولی خب به جاش وامشونو با سود 2.09 گرفته بودن.

برای ما، ما با سود 3.33 گرفتیم ولی حداقل اون کمکی اول بهمون تعلق گرفت.

مامان دلارا با سود 3.8 گرفته بودن و خب کلا با هزینه های ساخت بالاتر ولی زمینشونو از شهرداری خریده بودن که ارزون تر بود.

خلاصه، فکر کنم هر کدوممونو حساب می کردی، یه جورایی سود کرده بودیم و یه جورایی ضرر.

نمی دونم دیگه آخرش شرایط کدوممون بهتر میشه ولی امیدوارم آخرش برای همه مون خوب باشه .

--

نادیا می گفت الان دارن خونه مونو می سازن؛ بماند که چقدر ما هی پرسیدیم و هی گفتن داریم دیوار می زنیم و ما رفتیم دیدیم دیواری خبری نیست، بالاخره یه بار آخر هفته رفتیم، گفتیم شاید ساخته باشن تا الان. می گفت دیدیم ساخته ان و پنجره ها رو هم گذاشته ان. ولی من از دور دیدم، گفتم واای، چقدر پنجره ی آشپزخونه کوچیکه. من اول 2.5 طراحی کردم، بعد گفتم 2.20 اکیه. کاش همون 2.5 رو قبول می کردم.

بعد رفتم جلو، دیدم نه بابا، کوچیکه واقعا. وجب گرفتم، دیدم 1.20 ایناست! رفتم تو دستشویی، دیدم یه پنجره ی دو متری گذاشته ان که وقتی بشینی، همه جات دیده میشه ! دیدم چهار تا پنجره گذاشته ان، هر چهار تاش غلط. مال هر اتاقی رو توی یه اتاق دیگه گذاشته ان. حتی در رو هم کوچیک تر گذاشته بودن.

می گفت باید خودت هی بری همین چیزای واضح رو هم هی چک کنی، وگرنه یه چیز کج و کوله ای تحویلت میدن.

--

مامان دلارا می گفت ما یه بار برای زمینای شهرداری درخواست دادیم چند سال پیش، ولی تعداد بچه مون کم بود، بهمون ندادن. این دفعه بهمون دادن.

بهش گفتم ما بهمون اون زمینا رو نمی دادن اگه اپلای هم می کردیم، چون سوالای توی فرمش این بود که آیا محل کارتون تو این شهره؟ آیا خانواده ای دارین توی این شهر؟ آیا خودتون بیشتر از پنج ساله که اینجا زندگی می کنین؟ و جواب ما به همه ی این سوالا نه بود. عملا هیچ شانسی نداشتیم.

گفت آره، من همسرم متولد اینجاست. شرایطمون خوب بود واسه ی گرفتن زمینا.

--

دلارا که تولدش بود 4 سالشه. یه خواهر داره که اون همسن پسرمونه و من نمی دونم چرا اون توی خونه شون این قدر راجع به پسرمون صحبت می کنه (و البته به خاله اش گفته من عااااشق فلانیم )، نه خواهرش! ولی به هر حال، یه خواهر همسن پسر ما داره که امسال میره مدرسه. اون میره مدرسه ی کاتولیک.

به مامانش گفتم اونجا به ما جا نداد. گفت ئه، حیف شد. ولی خب آره، اول به کاتولیکا میدن. بچه های من کاتولیکن. آخه همسرم کاتولیکه. همسرم میگه اینجا اگه می خوای از امکانات استفاده کنی، باید کاتولیک باشی.

البته؛ خونه شونم درست جلوی مدرسه است و خب شرایطشون ایده آل بوده برای جا گرفتن توی اون مدرسه.

--

ولی من بازم نگران نیستم وقتی می بینم بقیه میگن اون مدرسه ی کاتولیک بهتر بود. با مامان شایان چند وقت پیش حرف می زدم. می گفتم ببین، دیگه از ایران که بدتر نیست این مدرسه ای که پسرمون میره . ما تو ایران مدرسه رفتیم، تونستیم خودمونو انقد بکشیم بالا که به اینا برسونیم خودمونو. اینجا هم هر چیشو احساس کردیم مدرسه اش خوب کار نمی کنه، خودمون باید بیشتر زحمت بکشیم دیگه.

مامان شایان میگه آره بابا. از خداشونم باشه بچه هامون. خیلی هم باید خدا رو شکر کنن که همین جان. الان اگه ایران بودن باید مقنعه سرشون می کردن و با اون کیفیت مدرسه های ایران درس می خوندن .

بهش می گم قشنگ داری رفتارای مامان رو نشون میدی ها .

میگه آره والا، به خدا. راست میگفتن خب مامانامون. باید از خداشونم باشه .

حالا خلاصه که واقعا مشتاقم ببینم این مدرسه پرونده اش چی میشه واسه ما .

--

پست در زده؛ یه بسته برامون اومده.

همسر: فکر کنم مال پسرخاله ته.

پسرمون: پسرخاله چیه؟

نظرات 10 + ارسال نظر
ستاره جمعه 12 اسفند 1401 ساعت 18:22

چقدر دقیق توضیح دادین، خیلی خیلی ممنونم
با این حساب وامهای ایران واقعا وحشتناکه

خواهش میکنم عزیزم :).
اهم :(.

ارغوان سه‌شنبه 9 اسفند 1401 ساعت 08:50

سلام دوباره خانم معمولی
شما نوشتین که:"ی اصلا با این موافق نیستم که ماها این جا جزو بهترین هاییم. متاسفانه، کل سیستم ما یه جوریه که هیچ ارنباطی نمیتونیم بین اون چیزی که یاد گرفتیم و دنیای بیرون برقرار کنیم و استرس به مرانب بیشتری رو هم به بچه تحمیل میکنیم."
سیستم ما در کجا اینجوریه که شما نمیتونی ارتباطی بین اونچه که یاد گرفتین و دنیای بیرون برقرار کنین؟ منظورتون کشور اروپاییه که زندگی میکنین؟ من این رو بطور تاثیرگذار مربوط به سیستم مدرسه نمیبینم، همه کسانی که در سنین تحطیلات تکمیلی ازایران خارج شده ان چون شخصیتشون شکل گرفته و خاطات دسته جمعی با اون کشور ندارن ارتباطشون با دنیای بیرون اون کشورها هیچوقت مثل کسانی که اونجا رشد کردن نمیشه.
اگر منظورتون بطور کلی یادگرفتن مهارت برای حل مشکلات در زندگی و ارتباطات باآدمهاست که میگین در سیستم آموزشی مدرسه های ایران آموزش داده نشده، ممکنه تا مقدار زیادی درست باشه بجز ادبیات ایران که بنظر من بزرگترین منبع حکمت زندگیه که خوشبختانه تو مدرسه تدریس میشه. حتی اگر هم ادبیات رو درنظر نگیریم، همچنین منظوری از نوشته ی شما در متنتون دریافت نمیشه.
"دیگه از ایران که بدتر نیست این مدرسه ای که پسرمون میره . ما تو ایران مدرسه رفتیم، تونستیم خودمونو انقد بکشیم بالا که به اینا برسونیم خودمونو. اینجا هم هر چیشو احساس کردیم مدرسه اش خوب کار نمی کنه، خودمون باید بیشتر زحمت بکشیم دیگه." من اونچه ازین متن میفهمم سطح آموزش مدرسه ست که حتی گفتین هرجا مدرسه کم کار کرد ماخودمون بیشتر کار میکنیم.
یااینجا که گفتین: " از خداشونم باشه بچه هامون. خیلی هم باید خدا رو شکر کنن که همین جان. الان اگه ایران بودن باید مقنعه سرشون می کردن و با اون کیفیت مدرسه های ایران درس می خوندن" ازکجای این نوشته شما موضوع مهارت های زندگی در سیستم آموزشی خونده میشه؟ بنظرم خیلی واضح نوشته شده و اینی نیست که شما در جواب نظر قبلی من گفتین.
اگر منطورتون استرسیه که تو آموزش مدسه های ایران تحمیل میشه که کاملا درسته هم باز این نوشته شما اون مفهوم رو نمیرسونه ضمن اینکه من اطلاعی از مدرسه های آلمان ندارم اما تو مدرسه های انگلیس و آمریکا همون سطح استرس رو تو خیلی از بچه ها دیدم البته حرفم کاملا مشاهده ست و براساس تحقیق نیست، اما بحثم نوشته ی شماست که بهیچ وجه اینهارو نمیرسونه.
اگر من اشتباه فهمیدم لطفا بمن بگین شما واقعا منظورتون چی بوده و شاید اونموقع لازم باشه فکر میکنم این نوشته ادیت بشه.

سلام،
اتفاقا حرفم دقیقا همون چیزی که به شما گفتم رو میرسونه. مجبور نیستن از نظر روحی، فشار ایران و کنکور و انواع کلاس های عمومی و خصوصی و نگرانی از بقیه عقب افتادن رو تحمل کنن و اینا همه رو من جزو کیفیت مدرسه دسته بندی میکنم. یا شایدم باید میگفتم کیفیت نظام آموزش و پرورش. از نظر درسی هم گفتم اگر مدرسه کم کار کرد، خودمون میتونیم باهاش کار کنیم (به دلیل همون انتگرال های سختی که خودمون یاد گرفته بودیم، بدون اینکه بدونیم کجا به کارمون میاد.).
در مورد دنیای بیرون هم تو زندگی روزمره منظورم نبود، توی کار منظورم بود. من اینو به وضوح دیده ام راجع به ایرانی های اینجا که یه ارشد آلمانی به مراتب بهتر از یه ارشد ایرانی میدونه که از دانشش تو کارش چطور استفاده کنه. ما تقریبا ارتباطی بین صنعت و درس دانشگاهی نداریم (یا حداقل زمان ما نداشتیم).

ارغوان سه‌شنبه 9 اسفند 1401 ساعت 02:09

سلام خانم معمولی
من باشما موافق نیستم.
مدرسه های ایران؛ حداقل تا دورانی که ما مدرسه میرفتیم در دهه هفتاد و فشتاد، سطحشون از مدارس اروپا و آمریکا بسیار بالاتره.
کتابهای آموزشیشون بسیار سطحش بالاتره.
جدا از سطح بالاتر کتابهای علوم (ریاضی فیزیک شیمی و زیست شناسی) ادبیات حکمت آموز ایرانه که تو مدارس ایران تدریس میشه که قسمت بزرگی از شخصیت بچه ها رو میسازه اگر کسی بخواد و اهلش باشه.
َما اگر کتابهای (مقلا ریاضی) کلاس دهم همون مدرسه کاتولیک رو با کتاب دوم دبیرستان ایران مقایسه کنین متوجه شدت تفاوت سطح و پیجیدگی میشین و یا کتابهای آموزشی کشوراهای دیگه مثل آمریکا. (باتوجه به اینکه میدونیم برخلاف ایران این کشورها کتاب آموزشی وزارتخونه ای ندارن و هر مدرسه ای کتاب های خودش رو داره).
دلیل عقب موندگی ایران از بعد از دانشگاه بخصوص بعد از دوره اولیه ی تحطیلات دانشگاهی نبود مدیریت درست سیستم آموزشیه که نتیجه ی وضعیت اسفبار مدیریت درون کشور و دهها سال تحریم و وصل نبودن به سیستم های آموزشی دنیاست.
وگرنه فارغ التححصحیلهای دانشگاههای ایران که درهمین سیستم آموزشی مدرسه رفتن مثل خودشما میبینین که در هر دانشگاهی و در هر کشوری جز بهترینهاهستن. شما نمیتونین اپر سیستم آموزشی مدرسه رو حذف کنین و بگشین اینا فقط چون همشون نخبه بودن اینجور شده.
در نهایت، نوشته ی شما خیلی غمبار بود چون مهمترین حس مربوط به وطن پرسی که عزت نفسه رو از بین برده بود.

سلام،
برخلاف تصور شما، اتفاقا من کاملا با شما موافقم که سطح آموزش ما از اروپا بهتر بود. ما بهتر و بیشتر میتونیم انتگرال حل کنیم، عدد اتمی های نصف جدول تناوبی رو حفظیم و ما هم دقیقا به پشتوانه ی همون تونستیم پذیرش بگیریم. ولی اصلا با این موافق نیستم که ماها این جا جزو بهترین هاییم. متاسفانه، کل سیستم ما یه جوریه که هیچ ارنباطی نمیتونیم بین اون چیزی که یاد گرفتیم و دنیای بیرون برقرار کنیم و استرس به مراتب بیشتری رو هم به بچه تحمیل میکنیم. مضاف بر اینکه روی پرورش بچه ها هم اصلا کار نمیکنیم (حداقل زمان ما که نمیکردن.). ان شاالله که الان بهتر شده باشه.

رهرو دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت 07:46

من هم تا حد زیادی با نظر افسانه و نازنین موافقم.
شما اون همه قوانین خشک و سخت آلمان رو بی هیچ چون وچرا میپذیرین و قبول میکنین و حالا در مورد حجاب که قانون مملکت ما هست دارید اینطوری صحبت میکنید.
حواستون هست که اغلب مخاطبین شما داخل ایران هستن و اینطوری جملات ترحم آمیزی که اون شخص گفتن رو اینجا بازگو میکنید؟
هرچند که از نظر شخص بنده، حجاب داشتن اصلا جای ترحم نداره ولی حتی اگر هم اینطور باشه، بیان کردنش اینجا اصلا جالب نبود.

من اینجا راجع به قوانین آلمان هم کلی غر میزنم.
بابت اون گفتگویی که نوشتم هم گفتم ببخشید. من اصلا از دید ترحم و اینا بهش نگاه نکردم و گفتم هم دلیلم از نوشتنش، رفتار مامان شایان توی مقایسه ی بچه اش با دیگران بود، نه ترحم به کسایی که تو ایرانن.
حتی خود مامان شایانم فکر نمی‌کنم تو اون لحظه به ترحم به مردم ایران فکر کرده باشه.

افسانه یکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت 23:34

خواهش میکنم. ولی به نظرم این یه موضوع شخصی نیست که از من عذرخواهی کردین بلکه مسئله جمعی و مربوط به همه ایرانی هاست پس لطفا اون قسمت رو حذف کنین.

من از همه ی ایرانی ها عذرخواهی میکنم.

نازنین یکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت 22:35

مرسی از توضیحت دختر معمولی عزیز و آفرین به مامان شایان و مامان نیک و با این نقطه نظرات برجسته شون و درکی که از شرایط تحمیل شده به مردم ایران دارن. :)

من متاسفانه گویا در رسوندن منظورم خیلی موفق نبودم ولی نگفتم شما گفتین مردم ایران عاشق مقنعه سرکردنن! گفتم جوری که از مقنعه سرکردن حرف زدین داره اجباری که در ایران هستو یه جوری نشون میده که انگار ایرانیا قابل ترحمن.
به نظرم وقتی میدونیم حجاب اجباری انتخاب همه نیست جالب نیست که باهاش اینجوری شوخی یا جدی! کنیم که خوشبحال ما که بچه مون حداقل مجبور نیس اینجا حالا مقنعه ام سرش کنه! ولو این که مدرسه و آموزشش داغونم باشه! ایران که هم داغونه کیفیت مدرسه اش هم مقنعه اجباریه!

مث اینه که من بیام توی جایی که میدونم از کابل و قندهار مخاطب داره بنویسم با دوستم حرف میزدم و گفتیم باز خدا رو شکر تو ایران فقط مقنعه اجباریه و حالا مدرسه رفتن برا دخترا آزاده. تو افغانستان که همون مدرسه با حجابم هم براشون غدقن شده!

جالب نبودنش هم نظر شخصیه منه البته و ممکنه به نظر شما و بقیه اینجوری نباشه و اشکالی هم نداشته باشه. در کل مرسی که جواب دادی :)

خواهش می کنم عزیزم :).
هر کسی همیشه برداشت خودشو از یه متن/گفتگو داره. برای من چیزی که باعث شد اینو بنویسم، اصلا مقنعه اش نبود، این بود که مامان شایان دقیقا حرفای مامانا رو میزنه و بچه شو با دیگران مقایسه میکنه. ولی خب برای شما اون قسمتش بود.

ستاره یکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت 22:01

سلام، ببخشید برام یه چیزی سوال شده، وام سه درصدی که تو جواب کامنتها گفتین چند ساله هست؟ (همون که 600 بگیرین 1100 باید بدین)

سلام عزیزم،
من حدودی گفتم ها. توی 33 سال. البته؛ اینم بگم که این با فرض اینه که وام همین قدر بمونه.
یعنی؛ شما الان یه وام میخوای بگیری چند گزینه بهت میدن: مثلا؛ 2.96 اگر سودت برای 5 سال ثابت باشه، 3.12 اگر سودت برای 10 سال ثابت باشه، 3.33 اگر سودت برای 15 سال ثابت باشه، 3.70 اگر سودت برای 20 سال ثابت باشه؛ 3.90 اگر سودت برای 30 سال ثابت باشه.
مثلا ما سود 3.33 گفتیم، برای اینکه 15 سال سودمون ثابت بشه. بعد از 15 سال، بانک بر حسب قیمت روز، سود وام شما رو تغییر میده. یعنی؛ مثلا اگه سود مرسوم 15 سال دیگه، 7 درصد باشه، ما دیگه نمی تونیم این 3.33 رو نگه داریم. باید سوییچ کنیم به 7. اما خب بعد از 15 سال میشه آدم بانکشم عوض کنه. یعنی؛ مثلا بعد از 15 سال، بانکی که الان هستیم، میگه با 7 بهتون وام میدم؛ یه بانک دیگه میگه من 6.8 میدم. اون وقت، ما می تونیم سوئیچ کنیم به بانکی که با 6.8 وام میده.
و البته؛ اینم هست که حتی اگر وام رو با سود ثابت برای 15 سال بگیری، بازم بعد از 10 سال، می تونی کنسل کنی و بری یه بانک دیگه ولی قبلش نمی تونی. یعنی الان اگه دو سال دیگه، وام ها دوباره بشه 1.5، ما نمی تونیم سوئیچ کنیم.
به عبارت دیگه، شما با وام 3.33 با گرفتن 600 تا، حدود 1100 پس میدی، با فرض اینکه این مبلغ سود برای مدت 33 سال ثابت بمونه، حتی بعد از اینکه اون 15 سال اولت تموم شد.
نمی دونم تونستم درست توضیح بدم یا نه. ببخشید اگر بد گفته ام. هر جاش واضح نیست بگو که بیشتر توضیح بدم.

دختری بنام اُمید! یکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت 21:11

2 درصد ، 3 درصد؟ اینا اینجا شوخیه، ما به 4 درصد میگیم مفت
وام بانک مسکن ما بالای 300% هست و بازم میگیریم

من نمیدونم این سودا چطوری حساب میشه ولی فکر کنم یه کمی محاسبه شون فرق داره. آخه اینجا که میگن سه درصد، در نهایت، مثلا اگه ۶۰۰ تا وام بگیری، حدود ۱۱۰۰ پس میدی. اگه همین مدل تصاعدیو حساب کنی، با وام های ۲۰ ۳۰ درصد ایران، فکر کنم باید مثلا به ازای ۵۰۰ میلیون، ۵ میلیارد پس بدن که! ولی فکر نکنم اون جوری باشه. اتفاقا چند وقت پیش داشتم به این فکر میکردم که راجع به همین برم تحقیق کنم که تو ایران چطوری حساب میشه ولی هنوز وقت نکرده ام.

نازنین یکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت 21:07

سلام دختر معمولی :)
تبریک بابت خونه و پیشرفتش و یه نکته،
قسمت "مقنعه سر کردن" و "کیفیت مدرسه های ایرانی" که نوشتی واقعن به نظرم خیلی حس بدی داشت. یه جور تمسخر و ترحم طوامان.
وقتی نه بچه شما دختره که بخاد تو ایران مقنعه سرش کنه نه مامان شایان دختر داره، چرا باید اصن مقنعه سر کردن توی مدارس دخترونه ایرانی که همه -احتمالن و ایشالا- میدونیم توی چند ماه اخیر چه وضعیتی داشتن اینجوری مطرح شه؟ انگار مثلن خانواده های ایرانی همشون عاشق اینن که بچه هاشون مقتعه سر دختراشون کنن و بفرستنشون به مدرسه هایی که فقط و فقط متد اسلامی داره نه کاتولیک و مسیحی و مونته سوری و هزارتا مدل دیگه.

نمیدونم واقعن چه برداشتی میکنی از حرفم ولی راستش دختر معمولی عزیز به نظرم میشد که کل این دیالوگ رو که شاید یه اینساید جک بین خودتون بوده اینجا ننویسی یا حداقل با این شکلکای خنده نذاریش.
شایدم من اشتباه میکنم و حساسیتم بی مورده وی راستش یه چیزایی هست که برام خیلی خیلی خیلی عجیبه...

سلام عزیزم،
مرسی.
مامان شایان خودش دختر داره عزیزم و طبیعیه که راجع به همچین چیزی فکر کنه. مامان نیک هم بارها راجع به این موضوع گفته و به نظرش خیلی مهمه که بچه اش مجبور نیس مقنعه بپوشه.
منم اصلا نگفتم مردم تو ایران دلشون میخواد مقنعه سرشون کنن. اتفاقا بحث دقیقا سر شرایطیه که به آدما تحمیل میشه. مامان شایانم داشت میگفت اگه ایران بود "مجبور بود" مقنعه بپوشه و همین که نباید بپوشه، یعنی کلی برد کرده. نمیدونم چرا برداشت شما این بوده که من یا مامان شایان نظرمون اینه که مردم ایران عاشق مقنعه ان.

افسانه یکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت 00:10

سلام خانم معمولی. درسته که سیستم آموزش و پرورش و مدارس کشورتون در مقایسه با مدارس آلمان یا هر جای دیگه حتما ضعف هایی داره ولی ابراز کردنش با اون تاکید و تمسخر حس بدی به آدم میده.

سلام عزیزم،
ببخشید اگه ناراحت شدین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد