و اما خونه


تقریبا پنج دسامبر ما یه نامه از شهرداری گرفتیم که دو تا چیز رو ازمون خواسته بود. یکیش یه بخشی از یه فرم بود که مثل اینکه ما امضا نکرده بودیم و گفته بود امضا بکنین و پس بفرستین و یکیش هم گفته بود ارتفاع گاراژ رو توی پلن خونه ننوشته ین.

و نوشته بود که لطفا تا یک ژانویه بهمون جواب بدین.

همون روز من همه رو فوروارد کردم برای معماره و شرکت سازنده. و اگه یادتون باشه، همون زمانم نوشتم که براشون نوشتم این نامه ددلاین داره.

دو سه روز بعدش شرکت معماره یه چیزی رو فرستاد که امضا کنیم. ولی راجع به اون ارتفاع گاراژ هیچی نگفته بود هنوز.

بعد من هر چی زنگ می زدم هفته ای یکی  دو بار، یا می گفتن داریم روش کار می کنیم، یا می گفتن حواسمون هست یا کلا جواب نمی دادن.

آخرش یه روز معماره جواب داد و گفت الان باید تو پست باشه دیگه مدارکتون (یعنی ما پست کردیم).

21 یا 22 دسامبر بود که دیدم یهو یه ایمیل برام اومد از شهرداری که "نه، امکان پذیر نیست."! اسکرول کردم، دیدم شرکت معماره یه ایمیل زده به شهرداری که میشه برای ما ددلاین رو ببرین عقب تر؟!

شهرداری هم یه رونوشت به من به عنوان صاحب زمین (ایمیل منو میدیم توی کارای این جوری همیشه) فرستاده.

زنگ زدم به شرکت معماره، گفتم قضیه چیه؟ چرا بعد از این همه مدت انجام نشده؟ خودش که نبود. همکارش بود. گفت ارتفاع گاراژ رو باید شرکت فلان بده. ما به اون گفته یم. هنوز به دستمون نرسیده. گفتم شماره ی اون شرکتو بده، خودم زنگ می زنم.

زنگ زدم به اون شرکته، گفت من دیروز براشون پست کرده ام. امروز یا نهایتا فردا باید برسه.

یه ایمیل زدم به معماره و شرکت سازنده و گفتم من زنگ زدم و گفته باید تا فردا حداکثر برسه. ما انتظار داریم که به ددلاین برسونین. از این به بعد هم توی تمام چیزهایی که انجام میشه با شهرداری برای زمین ما، باید یه رونوشت کتبی به ما بدین از کارهایی که داره انجام میشه.

ولی شرکت کماکان کار رو به اون ور سال نرسوند و ما با بدترین شکل ممکن و استرس هزار درصد سال رو نو کردیم.

من از این می ترسیدم که فردا بگن سال که عوض میشه، مثلا فلان چیزش اعتبار نداره و باید یه چیزیشو از اول انجام بدین.

این وسط خونه ی علی هم که رفته بودیم، کلی استرس داشتیم. با اونا هم راجع به این چیزا حرف زدیم و بدتر شد استرسمون.

آخه گارانتی قیمت ثابت ما در صورتیه که ما خونه رو 12 ماه بعد از عقد قرارداد شروع به ساخت کرده باشیم. همسر می گفت من حسم اینه که عمدا این کارو می کنن. هر بار نامه ای میاد، معماره عمدا یه ماه، دو ماه طولش میده تا ما این گارانتی ثابت رو از دست بدیم. چون شرکت ترجیح میده بکشه رو قیمتاش حالا که همه چی گرون تر شده.

خلاصه، کلی استرس کشیدیم. خونه ی علی که بودیم، من فکر کنم شارژ گوشیم وقتی می خواستم بخوابم 50 درصد اینا بود. انقدررر دنبال وکیل و سایتی که بشه سوال پرسید و اینا گشتم که صبح شارژم تقریبا 5 درصد بود.

آخرش از دو سه تا سایت پرسیدم و برای مشاوره های رایگان تلفنی ثبت نام کردم که ببینم اصلا روند چیه. آخه دم سال نو هم کی کار می کنه مگه؟

وقتی اومدیم خونه، باز بلافاصله گشتم دنبال وکیل. گفتیم یه وکیل بگیریم یه بار 200 300 یورو بدیم و نهایتا یه سری کارا برامون بکنه و بشه 500 600 یورو، می ارزه به اینکه بعدا مجبور نشیم 50 هزار یورو بیشتر بدیم واسه ساخت خونه.

خلاصه، از یه وکیل نوبت گرفتم واسه 5 ژانویه و همچنان دلمون مثل سیر و سرکه می جوشید.

این وسط، به شهرداری زنگ زدم که ببینم ددلاین رو میشه کاریش کرد یا نه. اول زنگ زدم، کسی برنداشت. نیم ساعت بعد خانمه زنگ زد، گفت شما زنگ زده بودین. گفتم بله. میخواستم ببینم این ددلاینو ما بهش نرسیده یم، الان چی میشه؟ برام توضیح داد که اتفاقع خاصی نمیفته. ما موظفیم که اونجا یه ددلاین بدیم. اگر شما جواب ندین تا دو هفته بعد از ددلاین تقریبا، دوباره نامه می زنیم و ددلاین و اخطار میدیم و اگه باز هم جواب ندین، پروسه تون کنسل میشه.

گفتم میشه چک کنین این مدرکی که معماره میگه اومده یا نه؟ یه نگاهی کرد، گفت متاسفانه من الان چیز جدیدی نمی بینم ولی الان من روی پرونده ی شما کار نمی کنم. ممکنه جایی اومده باشه و من هنوز اضافه نکرده باشم.

توی سایت شهرداری هم نوشته بود از زمانی که مدارکتون کامل (vollständig) باشه، چهار تا شیش هفته طول می کشه.

به خانمه گفتم الان برای ما چقدر طول می کشه؟ گفت مدارک شما الان کامل هست، ولی قابل بررسی (prüfbar) نیست. من باید اینو بفرستم برای جای دیگه. بستگی داره اونا باز مدرکی بخوان یا نخوان.

دیگه تشکر کردم و خداحافظی کردم.

زنگ زدم به شرکت معماره. گفتم الان وضعیت چیه؟ خانمه (که منشی بود). گفت من شماره موبال خود فلانی رو میدم زنگ بزن. گفتم خب مرخصی نیست؟ گفت هست ولی در دسترسه. خودش گفته که در دسترسه یعنی در دسترسه دیگه.

زنگ زدم به معماره. گفت من الان اسپانیام (و ناراحت شده بود انگاری که زنگ زده ام). گفتم شماره تونو منشیتون داده. گفت من هفته ی بعد میام، نهم کارتون رو انجام میدم.

قرارمو با اون وکیله رفتم. گفتم قضیه از این قراره. یه سری چیزا گفت که خب حالا ربطی نداره ولی گفت قراردادتو ببینم. گفت اگر بخوای، می تونم سعی کنم از این قرارداد کلا بیرون بیای. ولی اگر می خوای، برای فعلا، می تونی یه ایمیل بهشون بزنی و بگی که شما نامه ی شهرداری رو دیر جواب دادین و اگر تاخیر شما باعث بشه که ما گارانتی قیمت رو از دست بدیم، شما موظفین مدت زمان گارانتی قیمت رو تمدید کنین.

البته؛ خودم به چت های دیگه ای که با وکیل ها کرده بودم و زنگ هایی که زده بودم هم تقریبا به همین نتیجه رسیده بودم ولی خب متن ایمیل رو نمی دونستم چی باید باشه که آقاهه بهم گفت.

قراردادو که ورق میزد، گفت الان این ضمانت نامه رو بهتون داده ان؟ گفتم بله؟ کدوم ضمانت نامه؟ گفت اینا، اینجاست.

نگاه کردم، دیدم نوشته شرکت سازنده موظفه به همراه اولین صورت حسابی که برای صاحب زمین می فرسته، یه ضمانت نامه هم به مبلغ همون صورت حساب به صاحب زمین تحویل بده (که این ضمانت نامه معنیش اینه که طرف این مبلغ رو توی بانک بلوکه کرده) و وقتی که همه چی تحویل داده شد به صاحب زمین، در انتهای کار، این ضمانت نامه به شرکت سازنده برگردونده میشه.

دیگه اومدم خونه.

همون روز دو تا نامه ی جدا برای شرکت سازنده فرستادیم و تو یکیش بحث گارانتی قیمتو گفتیم؛ تو یکیش اینکه لطفا این ضمانت نامه رو برای ما بفرستین.

نامه رو فرداش دادم به آنیا، گفتم اینو یه کم بهترش می کنی برام؟ خیلی مهربون، گفت حتما. کلا متنو براش فرستادم، یه کمی بهش اضافه کرد و بهترش کرد و بهم پس داد.

نامه ها رو پست کردیم.

تقریبا یه هفته بعدش شرکت سازنده برامون اون ضمانت نامه رو فرستاد.

یعنی؛ واقعا الان از بحث هل دادن گذشته. اگه دنبال حقت نری، حتی یه سر سوزنشو بهت نمیدن. تا جایی که بتونن ازت بکنن، حتما می کنن. نباید به امید این باشی که اونا چیزی رو که خودشون امضا کرده ان، بهش پایبندن!

اون معماره هم برگشت و نهم فرستاده بود همه چیو برای شهرداری و یه کپیشو هم برای ما.

و صد در صد مطمئنم که دروغ گفته بود اون زمان که گفته بود ما بخش خودمون رو پست کرده ایم و فقط اون بخش اون یکی شرکت مونده.

همه رو با هم پست کرده بود.

چند روز بعدش، برامون از شهرداری یه بسته ی بزرگ اومده بود که توش مثلا 20 30 برگ آ چهار بود.

می خواستم اون روز پسرمونو ببرم کتابخونه. سریع تو ماشین باز کردم و یه نگاهی انداختم. به همسر گفتم یه نامه اومده که نزدیک به هزار یورو باید پرداخت کنیم. فکر کنم کارمون یه کمی جلو رفته. ولی این چیزی که فرستاده یه کمی عجیبه. انگاری باید امضا کنیم یه جاهایی رو. نمی دونم چیه. گفت یعنی میگی همین پروانه ی ساخته؟ گفتم نمی دونم، فکر نکنم. ولی فکر کنم تا مرحله ی خوبی پیش رفته.

پسرمونو بردم کتابخونه. اون رفته بود کتابا رو نگاه می کرد، من نشسته بودم این برگه ها رو می خوندم. آخرشم نمی فهمیدم چیه بالاخره دقیقا.

برگشتم خونه. دوباره شروع کردم به خوندن. انقدررر هم اصطلاحای عجیب غریب داشت که هر کدومو باید یه بار سرچ می کردم، نه از این جهت که معنی کلمه اش رو بفهمم، معنی کلمه مشخص بود، مثلا فرض کنید، مجوز تغییر ساختمان فعلی. خب بعد باید سرچ می کردم حالا این چی هست؟ اصطلاحش توی بحث ساخت و ساز خونه به چه معنیه؟

یه جاییشم وسط چیزایی که با هم گذاشته بود توی یه گیره، دقیقا همون درخواستی که خودمون داده بودیم رو انگاری یه نسخه اش رو برامون فرستاده بود. یه نسخه ی دیگه هم از درخواستمون فرستاده بود که روش زده بود "اضافی". یعنی؛ مدرک اضافی بوده و برگردونده ان.

داشتم اون نسخه ی درخواستمونو ورق می زدم که ببینم حالا چرا اینو به خودمون پس داده که دیدم تو یکی از صفحه هاش یه مهر سبز زده و نوشته Genehmigt (یعنی "تایید شده"). یه کمی زیر و روش کردم که مطمئن بشم درست فهمیده ام و خب بله، پروانه ی ساخت بود.

هوووف! بالاخره اومده بود. همون جا زنگ زدم به همسر که هنوز تو راه بود، گفتم همین پروانه ی ساخته فکر کنم. یه کمی خیالت راحت بشه. حالا باز بیا خودت نگاه کن ولی فکر کنم همینه.

بعدا که خیالمون راحت شد، تاریخشو نگاه کردیم. نامه 11 یا 12 ژانویه رسیده بود بهشون، 13 ژانویته مهر تاییدشو زده بودن.

یعنی؛ واقعا دم شهرداریمون گرم که انقدر سریع همه چیو بررسی می کنه. همه جا آدم فکر می کنه جاهای دولتی خیلی داغونن. ولی تو شهر ما برعکسه! شهرداری همیشه سریعه، اینای دیگه که شرکتاشون خصوصیه و باید از خداشون باشه که تند و تند کاراشونو انجام بدن، هی فس فس می کنن.

بلافاصله، همه ی مدارک رو اسکن کردیم و برای شرکت سازنده فرستادیم و گفتیم این پروانه ی ساخته.

طبق قرارداد، شرکت موظفه حداکثر هشت هفته بعد از دریافت پروانه ی ساخت، ساخت رو شروع کنه.

بعد باز کلی سرچ کردم که حالا تعریف حقوقی "شروع" ساخت چیه؟

ظاهرا اولین چیزا رو که بیارن بذارن رو زمین و واقعا شروع کنن به ساخت، میشه شروع ساخت.

آخه ما گفتیم یه وقت می بینی اینا دو تا میتینگ باهات میذارن، میگن ما ساختو شروع کردیم و اینم جزو پروسه ی ساخته ولی خب خدا رو شکر این طوری نبود.

حالا باید بریم غول مرحله ی بعدی. مرحله ی بعدی چیه؟ ساخت؟ نخیر؛ خراب کردن خونه ی فعلی.

با این شرکت هم بند و بساطی داریم که حدود یه ماه دیگه می تونم بیام بنویسم. فعلا با اون شرکت هم پیام بازی داریم!

اونم امشب براش یه نامه آماده کرده یم که لطفا شفاف و کتبا به ما بگو که وضعیت کار چیه و کی تموم میشه.

این یارو فقط زنگ می زنه. ما هیچ مدرکی نداریم که بخوایم بگیم اینو گفتی، اونو گفتی.

فردا هم باید به یه شرکتی زنگ بزنم جهت راستی آزمایی حرفایی که طرف زده! که فقط ببینم آیا راست میگه و بابت فلان چیز اون نوبتی که میگه از فلان شرکت گرفته برای فلان تاریخ، واقعا گرفته یا نه.

حالا باز خوبه بهم جواب میدن حداقل! آخه تو آلمان کسی نمی تونه برای کسی زنگ بزنه و اطلاعات بگیره. مثلا تو شرکت ما، شما اگه زنگ بزنی، بگی من می خوام اطلاعات قرارداد همسرمو بدونم؛ مثلا، می خوام بدونم کی قراردادش تموم میشه، میگه نمیشه. باید خودش زنگ بزنه.

ولی این شرکت ها، چون خودم به عنوان صاحب زمین زنگ می زنم، حداقل انقدر بهم حق میدن که بخوام بدونم وضعیت پرونده مون چیه، نمیگن برو از همون شرکتی بپرس که با ما قرار گذاشته :/!

--

به قدری من بابت کارای این خونه زنگ زده ام این ور اون ور که امروز همسر بهم میگه مگه تو نگفتی فلان تاریخ فلانی بهت فلان چیزو گفته؟ میگم عزیزم من اصلا چیزی یادم نمیاد. هر چیو هر وقت بهت گفتم، درست بوده. ولی من بعد از هر زنگی، انقدر زنگ های دیگه زده ام که دیگه نمی دونم تو فلان تاریخ کی چی گفته و تو فلان تاریخ چی. الان زنگ هایی که من زدمو، همسر میگه کی چی گفته که بخوایم توی نامه بنویسم توی فلان تاریخ فلان قرار رو گذاشتیم!

--

از صاحب زمینم پرسیدم اون یکی زمینو فروخته ین؟ گفت نه هنوز. دعا کنین یه همسایه ی خوبم برامون پیدا بشه.

--

خلاصه، اینم از بساط خونه ساختن ما. دعا کنین زود با خبرای خوب بیام .


نظرات 5 + ارسال نظر
لیلی پنج‌شنبه 13 بهمن 1401 ساعت 15:50 http://Leiligermany.blogsky.com

خونه ساختن همه جای دنیا حتی تو جنگل هم کار سختیه ولی اصطلاحات عجیب و غریب زیادی اسن وسط هست که هر کی خونه می سازه کلی به دانسته هاش اضافه میشه. ما هم که ساخت خونه مون تموم شد همسر می گفت الان دیگه یاد گرفتیم و خونه بعدی رو بردیم چطوری پیش بریم ولی اون قدر خسته شدیم که فکر ساخت مجدد خونه تن و بدن رو می لرزونه

مطمئنا همین طوره. ما هم یه دونه داریم می سازیم، برای هفت پشتمون بسه .

نیوشا پنج‌شنبه 13 بهمن 1401 ساعت 10:43

Zdf خودش به تنهایی نمونه بارز یه کلاهبرداری هست...

. دقیقا. حالا باز خوبه ما الان تو خونه مون تلویزیون داریم. قدیم که حتی تلویزیونم نداشتیم و باید پولشو می دادیم. دانشجو هم بودیم، خداییش خیلی زور داشت.
--
برای کسایی که نمی دونن، توی آلمان، همه باید ماهی حدود 18 یورو بابت پخش برنامه های تلویزیونی پرداخت می کنن، حتی اگه تلویزیون نداشته باشن تو خونه شون.

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 13 بهمن 1401 ساعت 09:59 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
پس همه جا این مسائل هست.
ببخشید ممکنه چون مهاجر بودین بیشتر کارتون گره خورده باشه یا برای همه همین طورن؟

سلام،
آره، همه جا هست.
نه، کلا که همین جوره. ریویوهاشونو می خونی، می بینی برای خود آلمانی ها هم با همین شرکت ها مشکل پیش اومده.
قبلا نوشته ام بارها، تو آلمان کلاه برداری ها به صورت قانونی انجام میشه!
مثلا ما تازه شانس آوردیم، با این شرکت، در صورتی که قبل از یک سال از امضای قرارداد شروع به ساخت کنیم، تا آخر زمان ساخت، گارانتی قیمت داره.
اونای دیگه نوشته بودن توی قراردادشون، تا 12 ماه گارانتی داره. بعد ازشون که می پرسیدی خب چقدر طول می کشه بسازین، می گفتن ده ماه اینا.
این در حالیه که شما اصلا تا کارهای حقوقی به نام زدنشو انجام بدین، خودش چند ماه طول می کشه، تا درخواست پروانه ساخت بدین و بیاد، توی شهرهای بزرگ، قطعا شیش ماه حداقل طول می کشه که خب این میشه کم کم هفت هشت ماه. بعد یکی دو ماه اونا لفتش میدن که شروع کنین و قرار میذارن و میتینگ میذارن و پلن می کنن، میشه ده ماه. یعنی عملا وقتی شما بیاین پی خونه رو بکنین، دیگه گارانتی قیمت ساختتون تموم شده و برای هر آجرش می تونن دو لا پهنا باهاتون حساب کنن.
حتی یکی از همکارای همسر هم یه نمونه اش رو بهش گفته بود. دقیق یادم نیست چی بود. ولی مثلا جا انداختن یه پنجره بود. یه کاری که ده دقیقه، نهایتا نیم ساعت طول می کشه. طرف براش صورت حساب فرستاده بود، خیلی زیاد. اینم گفته بود دقیق بگین، ببینم بابت چی باید انقدر بدم؟ بعد دیده بود، برای همون کاری که مثلا ده دقیقه طول می کشه، سه چهار ساعت، ساعت کار زدن. که بعد بحث کرده بود و کمش کرده بود.
بلد نباشی، واقعا کلاه سرت میذارن اینجا هم بازاریا.
ولی از اون جایی که هر آدمی یه بار بیشتر تو عمرش خونه درست نمی کنه، برای هر فرد، از بی تجربگیش استفاده می کنن و کلاه سرش میذارن.
اگر توی مغازه های لباس فروشی و ایناشون سر آدم کلاه نمیذارن، به خاطر اینه که اونا فروشگاهای زنجیره این، کسی که اونجاست فقط فروشنده است. براش فرقی نداره شما با چه قیمتی بخری. وگرنه همون جا هم سرت کلاه میذاشتن :D.

رها چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت 20:39

سلام عزیزم. خداروشکر که بلاخره بعد از کلی مسایل یه مرحله جلوتر رفتید. امیدوارم از این به بعد کارها روی روال بیفته و خیلی زودتر پیش بره. متاسفانه وقتی این مسایل رو می بینیم میفهمیم هیچ جای دنیا اون مدینه فاضله که ما توی ایران فکر می کنیم نیست. همه جا دروغ هست، سواستفاده از عدم آگاهی آدمها هست، ظلم و فساد و .... هست. ممکنه درصدش فرق کنه ولی همه جا هست.
امیدوارم خیلی زود با خبرهای خوب برگردی.

سلام عزیزم،
مرسی :). ان شاءالله :).
آره؛ متاسفانه همه جا دروغ و سوءاستفاده هست. خدا کنه آدم گرفتار آدمای این جوری نشه.
ان شاءالله با دعای شما دوستان .

کامشین چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت 09:58

وای خدا جون چه فشاری را تحمل کرده اید!
چقدر خوب که شخصیت پیگیری دارید. این کارها به زبان مادری و در سرزمین گل و گلاب خودمون هم سخته و فهمیدن اصول و ادا و اطواری که قرطاس بازی های معمول این کارها داره از پس هر کسی بر نمیاد چه برسه به زبان غیر شیرین آلمانی!
ولی خوب در عوض می توانید به کنتراکتور شدن ساخت و ساز به عنوان یک شغل یدکی نگاه کنید. مطمئنم تا اخرش یک پا برای خودتون اوستا می شوید.
جلو جلو مبارک باشه و فراموش نکنید که ما طالب دیدن عکس منزل شما خواهیم بود!

آره، سال تحویلمون خیلی بد بود واقعا. امیدوارم از این به بعدش خوب باشه.
والا ما هم این جوری نبودیم، مجبور شدیم پیگیر باشیم . آلمانیشم که دیگه نگم. خیلی جاها اصلا کلمه ی طرفو نمی فهمم، یه سری اصطلاحایی میگن که من اصلا نمی دونم چیه. فقط کلیت قضیه رو می فهمم که کی قراره تموم بشه .
ما فعلا همین خونه رو درست کنیم، کنتراکتور شدن پیشکش .
مرسی عزیزم . حتما درست بشه، ازش عکس می گیرم.
من کلا زیاد اهل عکس گرفتن نیستم. یه بار کلا تو عمرم اومدم از خونه مون عکس بگیرم، با خودم گفتم این عکسه رو بگیرم، انقدر گل و درختای جلوی خونه مون قشنگه، بذارم تو کانالم. عکسه رو از فاصله ی دور گرفتم و خوشحال و خندان آوردم خونه. بعد که می خواستم آپلود کنم، فهمیدم پسرمون همون لحظه دویده رفته جلوی در خونه و قشنگ تو تصویره!!
این شد که اون تنها باری که خواستم یه عکس منتشر کنم هم کنسل شد .
حالا امیدوارم برای خونه ی بعدی این جوری نشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد