تولد/آشپزخونه/ مشهد


یه خانمی هست که دو تا بچه داره تو مهد پسرمون و دیده ام که قاطی حرف می زنه: فارسی و آلمانی. ولی دیده بودم که فارسی که حرف می زنه افغانستانیه.

چند روز پیش یه شماره روی یه کاغذ کوچیک نوشته بود و زده بود به قسمت مخصوص پسرمون توی مهد و روش نوشته بود لطفا زنگ بزنین.

منم اومدم و شبش یا فرداش پیام دادم که من مامان فلانیم.

پیام داده به فینگلیش، نوشته تولد دخترم چهارشنبه است و می خواستم دعوتتون کنم. این دلارا ما رو کشت انقدر هی پرسید فلانی میاد یا نه؟

منم گفتم باید بپرسم از گفتاردرمانی پسرمون چون باید اون جلسه رو کنسل کنم.

خلاصه، کنسل کردم و جمعه بهش گفتم که میایم.

میگم چی بخریم برای دخترتون؟ وویس گذاشته که دوست داره یه حیوون داشته از پسر شما یادگاری داشته باشه و به همه بتونه بگه اینو فلانی بهم داده. فکر کنم دلارا عاشق شده .

حالا پسر ما تو خونه اصلا هیچی از دلارا نمی گه. بهش میگم تو با دلارا هم بازی می کنی؟ میگه نه .

حالا خوب شد برای تولدش دعوت کرده به یه جایی که برن پونی سوار بشن. وگرنه اگه خونه شون بود که عمرا پسرمون حاضر میشد بره.

نمی دونم چرا، ولی پسرمون اصلا بازی کردن با  دخترا رو دوست نداره.

--

یکی دو روز پیش دیدم مامان دلارا (که البته خود مامانش هم تلفظش می کنه دلاغا چون بزرگ شده ی اینجاست و کلا فارسیشو هم قاطی حرف می زنه، نمی تونه فقط فارسی صحبت کنه) یه استاتوس واتس اپ گذاشته از یه Schultüte (شول توته که ترجمه ی تحت اللفظیش میشه کیسه ی مدرسه یه مخروط کاغذای یا پارچه ایه که روز اول مدرسه ها، بچه های کلاس اولی با خودشون می برن و توش پر از چیزای شیرینه) و نوشته ی شول توته ی بچه مدرسه ای 2023. فکر کنم کم کم ما هم باید به فکرش بیفتیم.

سرچ کردم کی باید اینو بخریم. اتفاقا یه نفر دیگه هم این سوالو قبلا پرسیده بود (البته؛ تو سال های قبل) توی ماه مارچ و بهش گفته بودن الانا وقتشه دیگه. البته؛ بعضی ها هم گفته بودن بچه های ما توی مهد کودکشون درست کردن با مربی ها و پدر و مادرها.

حالا باید خود شول توته رو سرچ کنم، ببینم چی بخریم. کاغذی داره که 10 12 یوروئه. ولی یادمه مامان نیک میگفت ما نمی دونم همسایه مون یه پارچه ای دوخته و منم می خوام برای دخترمون پارچه ای درست کنم که براش یادگاری بمونه و 50 60 یوروئه.

ولی من نمی دونم مهمه که 50 60 یورو بدیم برای همچین چیزی یا نه. واقعا دلم نمیاد. راستش، فکر هم نمی کنم پسر ما اهل این باشه که بخواد برای خودش یادگاری نگه داره. ولی بازم مطمئن نیستم آخرش چی می خریم.

--

رفتیم آشپزخونه مونو طراحی کنیم. ساعت سه قرار داشتیم با یه آقایی. از سه تا شیش اونجا بودیم. شیش تو بلندگو اعلام کردن می خوایم ببندیم، دیگه گفتیم بقیه اش باشه برای یه دفعه ی دیگه.

فکر می کنم حداقل دو ساعت دیگه هم کار داشته باشیم.

--

آقاهه ازمون پرسید بودجه تون چقدره؟ (باید توی سیستم وارد می کرد) گفتیم فعلا بزن بیست تا. بعد اگه تونستیم، تا سی تا هم اضافه اش می کنیم. گفت خیلی خوبه و وارد کرد و رفتیم سراغ طراحی.

بعد که اومدیم خونه، همسر میگه یه چیزی. من اولش یادم نبود، بعدا هم دیگه روم نشد به طرف بگم. این بیست تا رو با دستگاه های برقیش حساب کرد یا بدون اونا؟

حالا الان نمی دونیم این قیمت شامل فر و گاز و یخچال و ماشین ظرف شویی میشه یا نه. خدا کنه بشه وگرنه ما رومون نمیشه به طرف بگیم آقا ما منظورمون با چیزای برقیش بود؛ نمیخوایم صرفا واسه کمداش بیست هزار پول بی زبونو بدیم .

--

بعد از اینکه میتینگمون تموم شد، آقاهه کلی از پسرمون تعریف کرد که چقدر صبور بود و همکاری کرد. می گفت بعضیا میان اینجا، بچه هاشون خیلی کلافه میشن. برای من اکیه ولی خب پدر و مادراشون خیلی استرس می گیرن.

ما نمی دونستیم قراره سه ساعت اونجا باشیم وگرنه حداقل چهار تا اسباب بازی برای این بچه می بردیم.

از آقاهه فقط براش یه ورق گرفتیم که روش نقاشی بکشه. فکر می کردیم یه ساعت اینا بیشتر نیست.

بعدشم دیدیم دیگه خیلی حوصله اش سر میره، گذاشتیم یه کمی فیلم ببینه. یه مقداریشم خودمون نوبتی گذاشتیم رو زانومون و یه کمی باهاش بازی کردیم.

یکی از مشکلات زندگی کردن تو کشور غریب همینه دیگه. بچه هیشکیو اینجا نداره که بخوای در حد چند ساعت بذاریش اونجا. حالا باز توی روزای کاری شاید بشه بگی مثلا کس دیگه ای از مهد ورش داره. ولی شنبه هر کسی برنامه ی خودشو داره و به دوست و آشنا هم راحت نمیشه سپرد.

--

برای هفته ی بعد حسین اینا رو دعوت کردیم که نپذیرفتن. ولی ریحانه خانم اینا احتمالا برای 5 مارچ میان اینجا که درست قبل از رفتن ما باشه. یه چیزیو میخواد بده ببرم ایران براش.

--

این دفعه رفتم ایران، قراره - ان شاءالله- با مامانم برم مشهد. به ریحانه خانم میگم من چند روز مشهدم. راحت می تونم برسونم به مامانت اینا. میگه من شماره تو میدم به مامانم، دیگه خودت می دونی و مامانم .

میدونم که مامانش دعوت میکنه و از اونام هست که حرف می زنه، نباید بهش نه بگی. حالا نمی دونم چی میشه دیگه. من گفتم بریم مشهد که مامانمو ببرم حرم؛ از طرفی پسرمونم باید براش جای تفریحی پیدا کنم و ببرم؛ حالا مامان ریحانه خانمو هم باید احتمالا برم ببینم.

--

برای اینکه شب کجا بمونیم، با مامان صحبت کردم. گفت میشه خانه ی معلم بگیریم. رفتم تو سایت ببینم چطوری میشه گرفت و اینا، دیدم برای اسفند از الان نمیده. نوشته الان فقط تا پایان دی رو می تونین بگیرین (اون زمان دی ماه بود)!

بعد آلارم گذاشتم که یک اسفند، سر صبح برم که تموم نشده باشه هنوز. شماره پرسنلی مامان و اطلاعاتشو هم گرفتم.

چند هفته پیش، خواهر کوچیک تر زنگ زده، میگه الان فلان جا خالی داره و فلان جا. کدومو می خواین؟!!

میگم من خودم تو سایتشون دیدم که فقط برای همون ماه میداد. من هنوز آلارم گذاشته ام که یه ماه دیگه برم. میگه ولش کن اونا رو. الان میده. اینجا ایرانه، کاراشون معلوم نیست.

بعدم بقیه شو ادامه داد و یه جایی رزرو کرد و خب طبق معمول سایت های ایرانی، درست کار نمی کرد و نمیشد پرداخت انجام بدی. زنگ زده بود، گفته بود همون وقتی که اومدین پولشو بدین.

--

من واقعا نمی دونم همین نوشتن دو تا جمله که شما برای هر تاریخی چه مدت قبل ترش می تونین رزرو کنین چه سختی ای داره که توی سایتشون نمی زنن. خب وقتی آدم تو دی چک می کنه، میگه فقط تا آخر ماه میشه رزرو کرد، این طوری برداشت میشه که هر ماه برای همون ماه باید بگیری دیگه. اگه قانونتون چیز دیگه ایه، خب چرا نمی نویسین؟

همین ننوشتنا تبدیل به کلی کار اضافه میشه. مطمئنا کلی آدم هر روز دارن زنگ می زنن که آقا کی باز می کنین برای فلان تاریخ؟

خب بابا یه قانون بذارین که هم خودتون کارتون راحت بشه، هم مردم.

--

اگه اینجا کسی مشهدی هست و جاهایی که مناسب بچه ی 6 ساله باشه رو بتونه معرفی کنه، خوشحال میشم. ما مشهد زیاد رفته یم ولی خب با بچه ی این سنی نبوده هیچ وقت. این جور جاهاشو بلد نیستم.

البته؛ با این اوصاف، ما یکی دو جا فکر نکنم بیشتر بتونیم بریم ولی خب به هر حال، باید یه جوری باشه که پسرمونم راضی باشه، نگه منو همش بردین جاهایی که خودتون می خواستین.

--

راجع به بزرگ شدن حرف می زنیم. میگه دوست ندارم بزرگ بشم. میگم چرا؟ میگه خب اون وقت دیگه نمی تونم برم مهد کودک، بازی کنم. تازه باید به بچه مم پول بدم!

--

داریم صدای برتر نگاه می کنیم. هی ما میگیم کامیار فلان، بیژن فلان. یه جا می پرسه: کامیونم می تونه؟ (منظورش کامیاره!)


و اما خونه


تقریبا پنج دسامبر ما یه نامه از شهرداری گرفتیم که دو تا چیز رو ازمون خواسته بود. یکیش یه بخشی از یه فرم بود که مثل اینکه ما امضا نکرده بودیم و گفته بود امضا بکنین و پس بفرستین و یکیش هم گفته بود ارتفاع گاراژ رو توی پلن خونه ننوشته ین.

و نوشته بود که لطفا تا یک ژانویه بهمون جواب بدین.

همون روز من همه رو فوروارد کردم برای معماره و شرکت سازنده. و اگه یادتون باشه، همون زمانم نوشتم که براشون نوشتم این نامه ددلاین داره.

دو سه روز بعدش شرکت معماره یه چیزی رو فرستاد که امضا کنیم. ولی راجع به اون ارتفاع گاراژ هیچی نگفته بود هنوز.

بعد من هر چی زنگ می زدم هفته ای یکی  دو بار، یا می گفتن داریم روش کار می کنیم، یا می گفتن حواسمون هست یا کلا جواب نمی دادن.

آخرش یه روز معماره جواب داد و گفت الان باید تو پست باشه دیگه مدارکتون (یعنی ما پست کردیم).

21 یا 22 دسامبر بود که دیدم یهو یه ایمیل برام اومد از شهرداری که "نه، امکان پذیر نیست."! اسکرول کردم، دیدم شرکت معماره یه ایمیل زده به شهرداری که میشه برای ما ددلاین رو ببرین عقب تر؟!

شهرداری هم یه رونوشت به من به عنوان صاحب زمین (ایمیل منو میدیم توی کارای این جوری همیشه) فرستاده.

زنگ زدم به شرکت معماره، گفتم قضیه چیه؟ چرا بعد از این همه مدت انجام نشده؟ خودش که نبود. همکارش بود. گفت ارتفاع گاراژ رو باید شرکت فلان بده. ما به اون گفته یم. هنوز به دستمون نرسیده. گفتم شماره ی اون شرکتو بده، خودم زنگ می زنم.

زنگ زدم به اون شرکته، گفت من دیروز براشون پست کرده ام. امروز یا نهایتا فردا باید برسه.

یه ایمیل زدم به معماره و شرکت سازنده و گفتم من زنگ زدم و گفته باید تا فردا حداکثر برسه. ما انتظار داریم که به ددلاین برسونین. از این به بعد هم توی تمام چیزهایی که انجام میشه با شهرداری برای زمین ما، باید یه رونوشت کتبی به ما بدین از کارهایی که داره انجام میشه.

ولی شرکت کماکان کار رو به اون ور سال نرسوند و ما با بدترین شکل ممکن و استرس هزار درصد سال رو نو کردیم.

من از این می ترسیدم که فردا بگن سال که عوض میشه، مثلا فلان چیزش اعتبار نداره و باید یه چیزیشو از اول انجام بدین.

این وسط خونه ی علی هم که رفته بودیم، کلی استرس داشتیم. با اونا هم راجع به این چیزا حرف زدیم و بدتر شد استرسمون.

آخه گارانتی قیمت ثابت ما در صورتیه که ما خونه رو 12 ماه بعد از عقد قرارداد شروع به ساخت کرده باشیم. همسر می گفت من حسم اینه که عمدا این کارو می کنن. هر بار نامه ای میاد، معماره عمدا یه ماه، دو ماه طولش میده تا ما این گارانتی ثابت رو از دست بدیم. چون شرکت ترجیح میده بکشه رو قیمتاش حالا که همه چی گرون تر شده.

خلاصه، کلی استرس کشیدیم. خونه ی علی که بودیم، من فکر کنم شارژ گوشیم وقتی می خواستم بخوابم 50 درصد اینا بود. انقدررر دنبال وکیل و سایتی که بشه سوال پرسید و اینا گشتم که صبح شارژم تقریبا 5 درصد بود.

آخرش از دو سه تا سایت پرسیدم و برای مشاوره های رایگان تلفنی ثبت نام کردم که ببینم اصلا روند چیه. آخه دم سال نو هم کی کار می کنه مگه؟

وقتی اومدیم خونه، باز بلافاصله گشتم دنبال وکیل. گفتیم یه وکیل بگیریم یه بار 200 300 یورو بدیم و نهایتا یه سری کارا برامون بکنه و بشه 500 600 یورو، می ارزه به اینکه بعدا مجبور نشیم 50 هزار یورو بیشتر بدیم واسه ساخت خونه.

خلاصه، از یه وکیل نوبت گرفتم واسه 5 ژانویه و همچنان دلمون مثل سیر و سرکه می جوشید.

این وسط، به شهرداری زنگ زدم که ببینم ددلاین رو میشه کاریش کرد یا نه. اول زنگ زدم، کسی برنداشت. نیم ساعت بعد خانمه زنگ زد، گفت شما زنگ زده بودین. گفتم بله. میخواستم ببینم این ددلاینو ما بهش نرسیده یم، الان چی میشه؟ برام توضیح داد که اتفاقع خاصی نمیفته. ما موظفیم که اونجا یه ددلاین بدیم. اگر شما جواب ندین تا دو هفته بعد از ددلاین تقریبا، دوباره نامه می زنیم و ددلاین و اخطار میدیم و اگه باز هم جواب ندین، پروسه تون کنسل میشه.

گفتم میشه چک کنین این مدرکی که معماره میگه اومده یا نه؟ یه نگاهی کرد، گفت متاسفانه من الان چیز جدیدی نمی بینم ولی الان من روی پرونده ی شما کار نمی کنم. ممکنه جایی اومده باشه و من هنوز اضافه نکرده باشم.

توی سایت شهرداری هم نوشته بود از زمانی که مدارکتون کامل (vollständig) باشه، چهار تا شیش هفته طول می کشه.

به خانمه گفتم الان برای ما چقدر طول می کشه؟ گفت مدارک شما الان کامل هست، ولی قابل بررسی (prüfbar) نیست. من باید اینو بفرستم برای جای دیگه. بستگی داره اونا باز مدرکی بخوان یا نخوان.

دیگه تشکر کردم و خداحافظی کردم.

زنگ زدم به شرکت معماره. گفتم الان وضعیت چیه؟ خانمه (که منشی بود). گفت من شماره موبال خود فلانی رو میدم زنگ بزن. گفتم خب مرخصی نیست؟ گفت هست ولی در دسترسه. خودش گفته که در دسترسه یعنی در دسترسه دیگه.

زنگ زدم به معماره. گفت من الان اسپانیام (و ناراحت شده بود انگاری که زنگ زده ام). گفتم شماره تونو منشیتون داده. گفت من هفته ی بعد میام، نهم کارتون رو انجام میدم.

قرارمو با اون وکیله رفتم. گفتم قضیه از این قراره. یه سری چیزا گفت که خب حالا ربطی نداره ولی گفت قراردادتو ببینم. گفت اگر بخوای، می تونم سعی کنم از این قرارداد کلا بیرون بیای. ولی اگر می خوای، برای فعلا، می تونی یه ایمیل بهشون بزنی و بگی که شما نامه ی شهرداری رو دیر جواب دادین و اگر تاخیر شما باعث بشه که ما گارانتی قیمت رو از دست بدیم، شما موظفین مدت زمان گارانتی قیمت رو تمدید کنین.

البته؛ خودم به چت های دیگه ای که با وکیل ها کرده بودم و زنگ هایی که زده بودم هم تقریبا به همین نتیجه رسیده بودم ولی خب متن ایمیل رو نمی دونستم چی باید باشه که آقاهه بهم گفت.

قراردادو که ورق میزد، گفت الان این ضمانت نامه رو بهتون داده ان؟ گفتم بله؟ کدوم ضمانت نامه؟ گفت اینا، اینجاست.

نگاه کردم، دیدم نوشته شرکت سازنده موظفه به همراه اولین صورت حسابی که برای صاحب زمین می فرسته، یه ضمانت نامه هم به مبلغ همون صورت حساب به صاحب زمین تحویل بده (که این ضمانت نامه معنیش اینه که طرف این مبلغ رو توی بانک بلوکه کرده) و وقتی که همه چی تحویل داده شد به صاحب زمین، در انتهای کار، این ضمانت نامه به شرکت سازنده برگردونده میشه.

دیگه اومدم خونه.

همون روز دو تا نامه ی جدا برای شرکت سازنده فرستادیم و تو یکیش بحث گارانتی قیمتو گفتیم؛ تو یکیش اینکه لطفا این ضمانت نامه رو برای ما بفرستین.

نامه رو فرداش دادم به آنیا، گفتم اینو یه کم بهترش می کنی برام؟ خیلی مهربون، گفت حتما. کلا متنو براش فرستادم، یه کمی بهش اضافه کرد و بهترش کرد و بهم پس داد.

نامه ها رو پست کردیم.

تقریبا یه هفته بعدش شرکت سازنده برامون اون ضمانت نامه رو فرستاد.

یعنی؛ واقعا الان از بحث هل دادن گذشته. اگه دنبال حقت نری، حتی یه سر سوزنشو بهت نمیدن. تا جایی که بتونن ازت بکنن، حتما می کنن. نباید به امید این باشی که اونا چیزی رو که خودشون امضا کرده ان، بهش پایبندن!

اون معماره هم برگشت و نهم فرستاده بود همه چیو برای شهرداری و یه کپیشو هم برای ما.

و صد در صد مطمئنم که دروغ گفته بود اون زمان که گفته بود ما بخش خودمون رو پست کرده ایم و فقط اون بخش اون یکی شرکت مونده.

همه رو با هم پست کرده بود.

چند روز بعدش، برامون از شهرداری یه بسته ی بزرگ اومده بود که توش مثلا 20 30 برگ آ چهار بود.

می خواستم اون روز پسرمونو ببرم کتابخونه. سریع تو ماشین باز کردم و یه نگاهی انداختم. به همسر گفتم یه نامه اومده که نزدیک به هزار یورو باید پرداخت کنیم. فکر کنم کارمون یه کمی جلو رفته. ولی این چیزی که فرستاده یه کمی عجیبه. انگاری باید امضا کنیم یه جاهایی رو. نمی دونم چیه. گفت یعنی میگی همین پروانه ی ساخته؟ گفتم نمی دونم، فکر نکنم. ولی فکر کنم تا مرحله ی خوبی پیش رفته.

پسرمونو بردم کتابخونه. اون رفته بود کتابا رو نگاه می کرد، من نشسته بودم این برگه ها رو می خوندم. آخرشم نمی فهمیدم چیه بالاخره دقیقا.

برگشتم خونه. دوباره شروع کردم به خوندن. انقدررر هم اصطلاحای عجیب غریب داشت که هر کدومو باید یه بار سرچ می کردم، نه از این جهت که معنی کلمه اش رو بفهمم، معنی کلمه مشخص بود، مثلا فرض کنید، مجوز تغییر ساختمان فعلی. خب بعد باید سرچ می کردم حالا این چی هست؟ اصطلاحش توی بحث ساخت و ساز خونه به چه معنیه؟

یه جاییشم وسط چیزایی که با هم گذاشته بود توی یه گیره، دقیقا همون درخواستی که خودمون داده بودیم رو انگاری یه نسخه اش رو برامون فرستاده بود. یه نسخه ی دیگه هم از درخواستمون فرستاده بود که روش زده بود "اضافی". یعنی؛ مدرک اضافی بوده و برگردونده ان.

داشتم اون نسخه ی درخواستمونو ورق می زدم که ببینم حالا چرا اینو به خودمون پس داده که دیدم تو یکی از صفحه هاش یه مهر سبز زده و نوشته Genehmigt (یعنی "تایید شده"). یه کمی زیر و روش کردم که مطمئن بشم درست فهمیده ام و خب بله، پروانه ی ساخت بود.

هوووف! بالاخره اومده بود. همون جا زنگ زدم به همسر که هنوز تو راه بود، گفتم همین پروانه ی ساخته فکر کنم. یه کمی خیالت راحت بشه. حالا باز بیا خودت نگاه کن ولی فکر کنم همینه.

بعدا که خیالمون راحت شد، تاریخشو نگاه کردیم. نامه 11 یا 12 ژانویه رسیده بود بهشون، 13 ژانویته مهر تاییدشو زده بودن.

یعنی؛ واقعا دم شهرداریمون گرم که انقدر سریع همه چیو بررسی می کنه. همه جا آدم فکر می کنه جاهای دولتی خیلی داغونن. ولی تو شهر ما برعکسه! شهرداری همیشه سریعه، اینای دیگه که شرکتاشون خصوصیه و باید از خداشون باشه که تند و تند کاراشونو انجام بدن، هی فس فس می کنن.

بلافاصله، همه ی مدارک رو اسکن کردیم و برای شرکت سازنده فرستادیم و گفتیم این پروانه ی ساخته.

طبق قرارداد، شرکت موظفه حداکثر هشت هفته بعد از دریافت پروانه ی ساخت، ساخت رو شروع کنه.

بعد باز کلی سرچ کردم که حالا تعریف حقوقی "شروع" ساخت چیه؟

ظاهرا اولین چیزا رو که بیارن بذارن رو زمین و واقعا شروع کنن به ساخت، میشه شروع ساخت.

آخه ما گفتیم یه وقت می بینی اینا دو تا میتینگ باهات میذارن، میگن ما ساختو شروع کردیم و اینم جزو پروسه ی ساخته ولی خب خدا رو شکر این طوری نبود.

حالا باید بریم غول مرحله ی بعدی. مرحله ی بعدی چیه؟ ساخت؟ نخیر؛ خراب کردن خونه ی فعلی.

با این شرکت هم بند و بساطی داریم که حدود یه ماه دیگه می تونم بیام بنویسم. فعلا با اون شرکت هم پیام بازی داریم!

اونم امشب براش یه نامه آماده کرده یم که لطفا شفاف و کتبا به ما بگو که وضعیت کار چیه و کی تموم میشه.

این یارو فقط زنگ می زنه. ما هیچ مدرکی نداریم که بخوایم بگیم اینو گفتی، اونو گفتی.

فردا هم باید به یه شرکتی زنگ بزنم جهت راستی آزمایی حرفایی که طرف زده! که فقط ببینم آیا راست میگه و بابت فلان چیز اون نوبتی که میگه از فلان شرکت گرفته برای فلان تاریخ، واقعا گرفته یا نه.

حالا باز خوبه بهم جواب میدن حداقل! آخه تو آلمان کسی نمی تونه برای کسی زنگ بزنه و اطلاعات بگیره. مثلا تو شرکت ما، شما اگه زنگ بزنی، بگی من می خوام اطلاعات قرارداد همسرمو بدونم؛ مثلا، می خوام بدونم کی قراردادش تموم میشه، میگه نمیشه. باید خودش زنگ بزنه.

ولی این شرکت ها، چون خودم به عنوان صاحب زمین زنگ می زنم، حداقل انقدر بهم حق میدن که بخوام بدونم وضعیت پرونده مون چیه، نمیگن برو از همون شرکتی بپرس که با ما قرار گذاشته :/!

--

به قدری من بابت کارای این خونه زنگ زده ام این ور اون ور که امروز همسر بهم میگه مگه تو نگفتی فلان تاریخ فلانی بهت فلان چیزو گفته؟ میگم عزیزم من اصلا چیزی یادم نمیاد. هر چیو هر وقت بهت گفتم، درست بوده. ولی من بعد از هر زنگی، انقدر زنگ های دیگه زده ام که دیگه نمی دونم تو فلان تاریخ کی چی گفته و تو فلان تاریخ چی. الان زنگ هایی که من زدمو، همسر میگه کی چی گفته که بخوایم توی نامه بنویسم توی فلان تاریخ فلان قرار رو گذاشتیم!

--

از صاحب زمینم پرسیدم اون یکی زمینو فروخته ین؟ گفت نه هنوز. دعا کنین یه همسایه ی خوبم برامون پیدا بشه.

--

خلاصه، اینم از بساط خونه ساختن ما. دعا کنین زود با خبرای خوب بیام .


بلیت/خونه


وقتی حساب و کتابت خوبه، حسابتو با یه سنت به برج بعدی می رسونی .

من حساب جاریم به پس اندازم وصله. یعنی بر خلاف همه ی نقل و انتقالات پولی که توی آلمان دو روز کاری طول می کشه، من بین حسابام که پول انتقال وجه بدم، همون لحظه میاد. واسه همین، همیشه همون اول برج هر چیو که می خوام پس انداز کنیم، میذارم توی حساب پس انداز. بعدا احیانا اگر لازم شد و دیدم پول کم آوردم، هر وقت خواستم، سریع از پس انداز به حساب جاریم انتقال وجه میدم و استفاده می کنم.

حالا این دفعه یه بار همسر کیف پولشو تو شرکت جا گذاشته بود، من مجبور شدم چند تا جایی رو که همسر همیشه حساب می کرد، حساب کنم. این شد که حسابم تقریبا 200 یورو بیشتر از همیشه اش ازش پول کشیده شد.

یکی دو روز مونده به اینکه حقوقمونو بریزن، 61 سنت پول تو حسابم بود که اونم یه انتقال وجه فوری دادم برای علی، 60 سنتش رفت، موند یه سنت. که دیگه خدا رو شکر پولمونو ریختن و دوباره دارا شدیم .

--

بلیت خریده بودیم برای عید برای ایران. همسر گفت نمیاد. منم گفتم سال تحویلو اینجا باشیم و با هم و ما بعدش برم. این شد که برای سوم عید بلیت خرید همسر برامون.

دیروز به مامانم می گم ما بلیت خریدیم. میگه برای کی؟ میگم سوم. میگه ئه، پس همه ی ماه رمضونو اینجایین.

دیدیم باز ما یادمون رفته بود ماه رمضونو.

امروز بلیتو عوض کردیم، انداختیمش جلوتر که حداقل همه ی بودنمون تو ایران نیفته تو ماه رمضون.

خوبی قطر اینه که اگه از سایت خودش بلیت بخری، میشه کنسل کنی و ده درصد هم اضافه تر بهت کارت هدیه میده.

بعد ما بلیتو خریده بودیم حدود هزار یورو، کنسل کردیم، دوباره یه بلیت ارزون تر پیدا کردیم حدود 800 یورو، کارت هدیه مونم 1080 یورو شده بود. الان یه سودی هم کردیم .

فقط باید حواسمون باشه که این کارت هدیه رو باید بلیتشو در عرض یه سال بخریم (البته؛ مثل اینکه یه جا نوشته بود دو سال، یه جا نوشته بود یه سال).

--

یه وقتایی آدم میگه الف باید تا ی بگه .

من دیگه چون این قضیه ی خونه خریدنمونو برای شما نوشتم، بقیه شم احساس می کنم باید بنویسم که با دردسراش هم آشنا بشین و این طوری نباشه که یه تصور غلطی از خونه درست کردن بهتون بدم و فکر کنین همه چی گل و بلبله.

ما اول که خواستیم خونه بسازیم، 20900 یورو بابت ساخت گاراژ بود که جزو اضافه ها بود. یعنی یه سری چیزای اختیاری رو برامون یه آفر داد که با هم امضا کردیم و گفت که هر کدومو که خواستین در صورتی که به موقع خبر بدین که نمی خواین، بدون هیچ گونه کسری از مبلغ، کلا میشه حذفش کرد.

ما هم اون زمان گفتیم گاراژ رو می خوایم.

بعدا که پرسیدیم - حالا به دلایل بسیاری- نتیجه این شد که اگر گاراژ پیش ساخته بگیریم به نفعمونه.

بعد که گفتیم می خوایم گاراژ رو با شما نسازیم، حدود 700 یورو از پول رو کم کرد و گفت اون پول بابت اینه که ما گاراژ رو با شما پلن کردیم و توی درخواست مجوز ساخت، گاراژ هست و آرشیتکتمون وقت گذاشته براش، هرچند که شما با ما نسازین.

بعدم که قرار شد پرداخت اول رو برای شرکت ساخت و سازمون انجام بدیم، مثلا فرض کنین قرار بود 5 درصد پول ساخت کل خونه رو بدیم. علی رغم اینکه ما گفته بودیم دیگه ما گاراژو با شما نمی سازیم، اون پول رو از پول کل کم نکرد که بخواد دوباره درصد بگیره. گفت نه، شما الان این پولو میدین، اون پول گاراژ تو قسط سه و چهار، هر بار ده هزار یورو کمتر حساب میشه.

بعدا هم یه بار برامون نامه اومد از اداره ی آب که فلان چیز درخواستتون در مورد کانال کشی آب کامل نیست و باید پلان فلان چیزو هم به ما بدین. آرشیتکت اونو هم انجام داد و الان برای ما یه فاکتور حدود 500 یورویی فرستاده.

یه بار هم اون اول - این البته تقصیر خودمون بود- برای درخواست مجوز ساخت، آرشیتکت همه چیو پرینت زد و آماده کرد. موقع امضا ما متوجه شدیم که با فامیلی قبلی همسره، مجبور شدن همه رو دوباره پرینت بزنن و مهر کنن و اینا. 9 نسخه هم بود.

بابت اون هم 357 یورو آرشیتکته برامون فاکتور کرد.

خلاصه که این جوریاس. خدا به خیر کنه.

ان شاءالله که بقیه اش به خیر باشه .

--

اون روزم از جلوی خونه رد شدیم، دیدیم تخریبشو شروع کرده این شرکته ولی فعلا هنوز خونه سر جاشه؛ فقط یه سری از درختا رو کنده ان و لایه های روی خونه رو کنده ان و مشخصه که خونه کاملا چوبی بوده.

حالا دوشنبه باید یه زنگم به این شرکته بزنم و هلشون بدم که کی تموم میشه؟ بجنبین دیگه!

--

امروز رفتیم یه موزه. خیلی داشت طول می کشید. وسطاش همسر به پسرمون گفت چیزی می خوری؟ اونم گفت آره و همسر یه موز در آورد، بهش داد. چند تا گاز زده بود که یه خانمی از مسئولای اونجا اومد بهمون گفت که اشکالی نداره که بخوره ولی لطفا آشغالشو نندازین. گاهی پیش میاد که بچه ها چیزی می خورن و آشغالشو می ریزن.

گفتیم چشم؛ آشغالشو نمی ریزیم و تشکر کردیم از تذکرش.

بلافاصله بعدش - یعنی واقعا بدون فوت وقت ها!- یه آقایی از مسئولا اومد گفت که اینجا خوردن ممنونه. حالا بچه ی شما که الان یه گاز دیگه می زنه و تموم میشه ولی بدونین که کلا خوردن ممنوعه. همسر گفت خب همین الان همکارتون اومد گفت اشکالی نداره که. گفت آره؛ می دونم ولی ممنوعه. حالا اشکالی نداره دیگه.

هر دوشون هم خیلی مهربون بودن. یعنی؛ از هیچ کدوم حس بدی نگرفتیم.

بعد که رد شدیم، من با خودم فکر کردم از اون وقت، ما این همه اینجا راه رفتیم، من یه دونه مسئول ندیدم، حالا یهو دو تا پیداشون شد. بعدم یه کمی چپ و راستمو نگاه کردم، دیدم بازم تا جایی که چشمم کار می کنه، هیچ مسئول دیگه ای نیست.

یه ده دقیقه ای باز رفتیم و گشت زدیم، رسیدیم به یه جای دیگه. دوباره همون خانمه بود. بهمون گفت بعد از من اون آقاهه اومد بهتون تذکر داد؛ نه؟ گفتیم آره. گفت این همکارم خیلی سخت گیره. هر جا من میرم، همیشه میاد میگه نه این جوری نیست و خیلی سخت گیره. اصلا درک نمی کنه که بچه بچه است؛ گرسنه اش میشه. چیزی هم که بچه ی شما داشت می خورد، خرده ریز نداشت؛ مشکلی پیش نمی اومد. ولی خب از نظر "قانون" خوردن اینجا ممنوعه. ولی خب ما هم باید درک کنیم که بچه ها، بچه ان و از این حرفا.

ما باز تشکر کردیم و رفتیم.

در کل که برای ما اکی بود اتفاقایی که افتاد ولی رفتارشون واقعا جالب بود و به نظرم به عنوان همکار، مطمئنا هر دوشون خیلی روی اعصاب همدیگه ان .

احتمالا این یکی داره هی خودخوری می کنه که چرا فلانی انقدر آسون گیره؛ اون یکی هی داره خودشو می خوره که فلانی چرا انقدر سخت گیره و هر جا من میرم، پشت بندش میاد به طرف یه چیز دیگه میگه.


خلاصه ی روال خرید زمین/خونه در آلمان


بچه ها این پست به درد کسایی که آلمان نیستن و تو فاز خرید خونه نیستن، نمی خوره اصلا. ولی من گفتم حالا همن یکی دو نفری که شاید از اینجا رد میشن و شاید لازم داشته باشن، من تجربه مو بهشون گفته باشم.

از اون جایی که برای ما ایرانی ها خیلی پیچیده حساب میشه حساب و کتاب های آلمانی، من به طور خلاصه و تیتروار میگم که برای خرید خونه/زمین مراحلش چیه:

1- قبل از اینکه اصلا شروع کنین به دنبال خونه گشتن، با یه بانک یا یکی از این واسط های وام دادن (مثل DrKlein یا Interhyp) یه قرار بذارین و ببینین اصلا چقدر به شما بالقوه وام میدن. وقتی این قرار رو میذارین، یه سری مدارک مثل درآمدتون و مخارجتون رو باید به بانک یا همون شخص نشون بدین و اونا میگن که بر اساس شرایط شما، مثلا شما حداکثر می تونین 600 تا یا 700 تا یا یه میلیون تا وام بگیرین.

بعد بگین همین رو به عنوان یه مدرک بهتون بدن. اما دقت کنین که این مدرک برای اونا الزام آور "نیست" و در شرایط واقعی، بستگی داره قیمت زمین یا خونه چقدر باشه. یعنی مثلا اگر زمینی قیمت کارشناسیش 200 تا باشه و فروشنده 300 تا بفروشه و شما بخواین بابتش 300 تا وام بگیرین، بانک قبول نمی کنه و میگه این زمین به این قیمت نمی ارزه و من این قدر وام بهتون نمی دم. اون مبلغی که بالا گفتم، حداکثر مبلغی هست که شما "می تونین" بگیرین.

پس تا اینجا شما یه مدرک گرفته این که چقدر بهتون وام میدن.

2- میرین خونه یا زمینی که می خواین رو می بینین و مدارک لازمش رو می گیرین (مدارک خیلی کامل و دقیقی ازتون می خوان که بعضی هاش رو خود فروشنده هنوز باید از شهرداری یا جایی مثل اون درخواست بده. پس، سعی کنین زود بجنبین و هی خودتون زنگ بزنین و پیگیری کنین و هلشون بدین که کارتونو پیش ببرن.).

3- دوباره با بانک های مختلف به صورت همزمان صحبت می کنین که حالا برای این خونه ی مشخص چقدر بهتون وام حاضرن بدن و با چه شرایطی و چه سودی و ... . دقت کنین که حتما با چندین بانک صحبت کنین و منتظر نشین که حالا ببینم این بانک چی میگه، بعد برم سراغ بعدی. میتینگ گذاشتن با بانک و درخواست آفر (یا همون Angebot) کردن از بانک برای شما الزام آور نیست و نگران نباشین.

3.1- اگرکسی که باهاش صحبت کرده ین، خود بانک نبوده و یه واسط بوده، ممکنه بعدا بانک دقیقا با اون شرایط بهتون وام نده. یعنی واسط به شما میگه که بانک فلان با سود 3.10 بهتون وام میده. شما هم می گین می خوایم و درخواست رسمی امضا شده میدین. بعدا، بانک با بررسی دقیق بهتون میگه که ما بهتون با 3.25 می تونیم وام بدیم، نه با 3.10. پس به این هم حواستون باشه و همین که یه نفر گفت این بانک بهتون همچین وامی میده، سریع باور نکنین. همزمان با چندین بانک صحبت کنین.

4- وقتی با بانک سر سود و این چیزاش به توافق رسیدین، بانک به شما یه تاییدیه میده که ما به شما وام میدیم یا کلا قرارداد وام رو بهتون میده.

4.1- بعد از اون، بانک کلی نامه ی دیگه هم برای شما می زنه و حساب براتون باز میکنه و ازتون می خواد که برای احراز هویت میتینگ آنلاین بذارین یا برین به نزدیک ترین اداره ی پست تا کارت شناسایی و چهره ی شما رو تطبیق بدن و ... .

5- همزمان شما باید از دفتر ثبت اسناد هم نوبت گرفته باشین که سریع تر کاراتون انجام بشه.

5.1 و 4.1 معمولش اینه که بانک همزمان بهتون یه نامه ی Grundschuldbestellung هم میده و شما اونو روزی که قرار دارین توی دفتر ثبت اسناد با خودتون می برین. اما اگر نداد، اول قرارداد رو امضا می کنین. قرارداد امضا شده رو برای بانک می فرستین. بانک به شما Grundschuldbestellung رو میده و شما دوباره نوبت می گیرین از دفتر ثبت اسناد و دوباره اونجا یه سری چیزا رو امضا می کنین.

5.2 اتفاقات مربوط به ثبت اسناد کلا به آلمانی انجام میشه و به دلیل مسائل حقوقیش، اگر شما آلمانی بلد نباشین، اونا به انگلیسی برای شما توضیح نمیدن، یا اگر هم بدن، وجاهت قانونی نداره. شما خودتون باید با خودتون مترجم ببرین اگر لازم می دونین.

6- بعد از اینکه شما قرارداد رو امضا کردین، دفتر ثبت اسناد خودش بقیه ی کارها رو انجام میده و به شهرداری درخواست میده که این سند رو به اسم شما ثبت کنه.

در واقع، اول یه جورایی زمین/خونه برای شما رزرو میشه. یعنی فروشنده دیگه نمی تونه این زمین رو به کس دیگه ای بفروشه.

بعد کم کم هی براتون نامه میاد که این پول رو بابت فلان چیز و اون یکی رو بابت فلان چیز پرداخت کنین.

نامه ها هم از جاهای مختلفی میان. از Finanzamt میان، از Amtsgericht میان، از Stadt میان. همه رو باید پرداخت کنین. هر کدوم هم زمان سررسید خودشونو دارن. بیشترینشون یک ماهه معمولا و بعضی ها هم دو هفته مهلت پرداختشون هست.

ضمنا، اگر دو نفری زمین رو خریده باشین، هر کدومتون نامه ی جدا دریافت می کنین. یعنی نصف مالیات رو شخص الف باید بده و نصف مالیات رو شخص ب. یعنی؛ تقریبا، برای هر چیزی دو تا نامه دریافت می کنین.

7- بیشترین مبلغی هم که توی این نامه ها باید پرداخت کنین، نامه ی فینانتس امت هست که مالیات رو ازتون می گیره. وقتی که شما این مالیات (و سایر مبالغ) رو پرداخت کنین، در نهایت، شهرداری (یا حالا هر کسی که مسئولشه) به دفتر ثبت اسناد نامه می زنه که این پرداخت ها انجام شده و این ثبت انجام شده و دفتر ثبت اسناد هم به شما نامه می زنه که زمین به نام شما به ثبت رسید و بعد از اون شما باید پول دفتر ثبت اسناد و پول بنگاهی رو بدین.

8- همزمان، بانک هم هر وقت تمام کارها انجام بشه به شما نامه می زنه که ما مبلغ رو پرداخت کردیم/می کنیم و شما از فلان تاریخ باید وامتون رو پرداختش رو شروع کنین.

8.1 معمولا بانک پول زمین رو مستقیم به خریدار میده و نمی ریزه به حساب شما که شما پرداخت کنین به حساب فروشنده. (اما برای ساخت خونه، پول رو به حساب خودتون می ریزه.)

8.2- حواستون باشه که برای پرداخت های بانکی، شما یه سقفی دارین که می تونین پول انتقال وجه بدین. اگر لازمه، مبلغ حداکثر پرداخت ممکن رو برای خودتون تغییر بدین و بیشترش کنین.

مثلا برای ما، بانکمون بعد از باز کردن حساب، تو همون اوایل نامه زد که حداکثر مبلغ قابل پرداخت رو زیاد کنین خودتون چون 1) اگر مثلا قرار باشه شما 50 هزار یورو به حساب کسی بریزین ولی سقف پرداختتون در روز 10 هزار تا باشه، شما اون زمان با استرس باید درخواست تغییر سقف پرداخت بدین چون 2) وقتی شما توی سایت درخواست تغییر سقف پرداخت میدین، (برای بانک ما) 72 ساعت طول می کشه تا اعمال بشه.

بنابراین، نباید این تغییر سقف انتقال وجه رو انقدر به تعویق بندازین که براتون مشکل ساز بشه.

--

حالا ما هنوز به مراحل بعدیش نرسیده ایم ولی فکر کنم از اینجا به بعدش دیگه یه سری روال ساده داشته باشه.

معمولش اینه که وقتی شما خونه می سازین، هر مرحله ای که ساخته میشه، شرکت سازنده به شما فاکتورهای پرداختش رو میده. شما فاکتورها رو به بانک ارائه میدین و بانک پرداخت رو انجام میده. هر رسیدی که به شما داده میشه، دو هفته زمان پرداخت داره. بنابراین، شما زمان کافی برای اطلاع دادن به بانک و دریافت پول و انجام پرداخت ها دارین.

اما حواستون باشه که اگر این وسط خواستین چند هفته برین مسافرت، حتما قبلش هماهنگ بکنین با شرکت سازنده تون که اگر فاکتوری چیزی هست، براتون مشکل ساز نشه.

--

10- پروسه ی انجام این کارهای اداری طولانیه و پر از میتینگ های مختلف. ما الان حدود سه ماهی هست که درگیر این مراحلیم (از اولین قرار با شرکت سازنده و امضای قراردادها و ... ). بنابراین، باید آدم باحوصله ای باشین برای این مدل کارها .

--

این چند روز چقدر چیز میز نوشتم .


بقیه ی قضیه ی زمین خریدن


خب من اون روز خیلی جزئیات رو ننوشتم، چون هم حوصله ی شما سر می رفت، هم خودم یه سری چیزاش دیگه به خاطر مرور زمان یادم رفته بود.

ولی خب الان چیزایی که یادم مونده برای خونه خریدن رو بقیه شو بهتون میگم که یه کمی به اطلاعاتتون اضافه بشه و اگه خواستین بیاین آلمان خونه بخرین، بدونین چطوریه.

چون الان که شروع کرده ام، دقیقا نمی دونم چیا رو قراره بنویسم () احتمالا نوشته ام تکه تکه و پراکنده باشه.

قبل از اینکه بخواین قرارداد رو امضا کنین، دفتر ثبت، براتون یه پیش قرارداد با ایمیل می فرسته تا بخونین. یعنی همون چیزی که قراره امضا کنین رو مثلا یه هفته قبل ترش بهتون میدن که شما اگر نکته ای چیزی دارین که می خواین اضافه بشه یا گفته بشه، بگین. این قرارداد رو برای همه ی طرفین می فرستن.

مثلا ما اونو خوندیم و توش به جای 225 متر زمینی که قبلا نوشته بود، نوشته بود 223 متر زمین. منم زنگ زدم و به اون خانم بنگاهی گفتم که لطفا اینو درست کنین.

البته؛ با توجه به اینکه زمین الان به صورت یه تکه است و باید افراز بشه، ظاهرا این عدد فعلا فرضی هست و دقیقش بعدا اندازه گیری میشه.

حالا فعلا بقیه ی چیزا رو توضیح بدم، به این متراژ زمین برمی گردم.

داشتم در مورد دفتر ثبت اسناد میگفتم.

بعد از خوندن اون پیش قرارداد و اصلاح اون قسمت هایی که می خواستیم، قرار شد بریم دفتر ثبت و قرارداد رو امضا کنیم.

اونجا اون خانمی که اومد، قرارداد رو از ب بسم الله تااااا نون پایان، بلند برای همه می خوند. یعنی اول کارت شناسایی هامونو چک کرد که درست باشه. بعد قرارداد رو برامون خوند که بدونیم چیو امضا می کنیم.

واقعا هم از ب بسم الله خوند تا نون پایان ها. یعنی مثلا این جوری می خوند: قرارداد خرید زمین به آدرس فلان. این قرارداد بین دختر معمولی متولد فلان و فلانی متولد فلان به عنوان خریدار و فلانی به تاریخ تولد فلان منعقد می گردد... .

هر جا هم که به نظرش خیلی قرارداد اصطلاح حقوقی داشت، برامون توضیح میداد. آخه یه سری جاها مثلا گفته بود فلان چیز طبق بند فلان، تبصره ی فلان عمل می شود.

آخرش هم باز گفت اگر سوالی دارین بگین و به سوالامون جواب داد و در نهایت همه امضا کردن.

ولی از اونجایی که یکی از طرفین نبود، به ما گفت که باید یه بار دیگه هم برای یه کار دیگه اش بیاین اینجا که گفتیم باشه دیگه؛ چاره ای نیست.

کلا هم خونه یا زمین خریدن خیلی مراحل مختلفی داره. همین که میری تو دفتر ثبت اسناد به نام می زنی، همه چی تموم نمیشه. هنوز باید درخواست بدی که از نظر شهرداری هم این زمین مال تو بشه. برای این کار لازمه که طرف بره همه ی چیزای زمینشو صاف کنه. یعنی اگر مثلا خود صاحب فعلی زمین، هنوز وام داره از بانکش بابت این زمین، باید اینا یه جوری صاف بشن تا بشه زمین به نام ما بشه. و این پروسه چند ماه طول می کشه.

اما از اونجایی که قرارداد زمین و خونه (برخلاف سایر قراردادهای توی آلمان) قابلیت برگشت نداره و شما نمی تونین فردای قرارداد بگین پشیمون شده این، عملا بعد از همین به نام زدن توی دفتر ثبت، می تونین خیالتونو راحت کنین که این زمین به شما داده میشه.

کلا هم مراحلش این طوریه معمولا که شما از بانک اکی می گیرین، بانک یه چیزی رو که بهش میگن Grundschuldbestellung (گروند شولد بِشتِلونگ) رو به شما میده، شما اونو روز به نام زدن با خودتون می برین و همون روز کار تموم میشه.

ولی مثلا واسه ی ما، بانک سخت گیر بود و می گفت باید اول زمین به نامتون بخوره تا من بهتون وام بدم. از اون طرف دفتر ثبت اسناد می گفت این گروند شولد بشتلونگ رو بده تا ما بهت یه نوبت بدیم که بیای به نام بزنی! خلاصه، بعد از کلی تلفن بازی، دفتر ثبت قبول کرد و ما رفتیم و به نام زدیم. بعد مدرکش رو برای بانک فرستادیم. بانک اون گروند شولد بشتلونگ رو بهمون داد و ما دوباره رفتیم دفتر ثبت اسناد و یه چیز دیگه رو امضا کردیم.

دفعه ی دوم هم مجددا خانمه تمام مدرکی که قرار بود امضا کنیم رو از ب بسم الله تا نون پایان خوند و در نهایت ما امضا کردیم.

اگر توی آلمان قصد زمین یا خونه خریدن دارین، من به شدت توصیه می کنم به دقت قرارداد رو بخونین. چون اون خوندن خانمه به درد شما نمی خوره. اون کارش همینه و این قرارداد براش تمپلته و عین یه ماشینی که داره می خونه، همه چی رو خیلی سریع می خونه، طوری که اصلا شما یه جاهایی جا می مونین که اصلا کجا رو داره می خونه. یعنی؛ یه لحظه حواستون پرت بشه، اون سه خط رد شده. نباید اونجا به معنی کلمه ها فکر کنین و اینکه الان اینی که خوند معنیش چی بود. باید خودتون از قبل خونده باشین و دقیق بدونین که چی منظورش چیه و سوالای شما چیه.

دیگه اینکه، مثلا توی قرارداد ما (که خانمه گفت تمپلته و همه همین جوریه) نوشته بود که این طوری نیست که بانک پول رو بده به ما و ما بدیم به صاحب فعلی زمین؛ بلکه، بانک مستقیم پول رو می ریزه برای صاحب زمین تا خیال فروشنده راحت باشه.

--

در مورد پرداخت هزینه ها، همون طور که گفتم تمام این کارهای اداری زمان بر هستن. مثلا برای پرداخت هزینه ی بنگاهی و دفتر ثبت اسناد، هنوز هیچ صورت حسابی دریافت نکرده ایم.

--

هزینه ی زمین رو هم قرار نیست بانک فرداش بریزه. وقتی کارهای اداریش انجام شد، بانک یه نامه می زنه به ما که ما می خوایم پول فلان شخص رو بریزیم. این برای اینه که ما حواسمون باشه که از کدوم ماه قراره ما وام دادن رو شروع کنیم.

--

اما برای پرداخت مالیات، خیلی سریع نامه اش میاد. ماشاءالله دولت در این زمینه خیلی سریع عمل می کنه و واسه پول گرفتن، سریع نامه اش براتون میاد .

توی هر نامه ای هم می نویسه که تا کی مهلت پرداخت دارین. مهلت پرداخت مالیات معمولا 4 هفته هست.

--

علاوه بر نامه هایی که شما منتظرشین، یه سری نامه ی دیگه هم براتون میاد که باید پرداخت کنین (که خودتونم نمی فهمین دقیقا بابت چی الان دارین پول میدین ) ولی مثلا برای ما یه نامه هم اومد که باید 25 یورو بدین واسه ی تاییدیه ی نمی دونم چی چی.

خلاصه، از این صورت حساب های غیرمنتظره میاد براتون و باید انتظارشم داشته باشین.

--

بانکی که ازش وام می گیرین، طبیعتا یه حسابی برای شما توی بانک خودش باز می کنه.

برای ما بانک نوشته بود که اون مبلغی که شما به عنوان سرمایه ی شخصی ادعا کرده این که دارین، باید قبل از پرداخت اولین هزینه توسط بانک، توی حساب باشه.

تو آلمان برای اینکه شما بخواین خونه بخرین، علاوه بر خونه، یه سری هزینه های جانبی هست که معمولا بین 10 تا 12 درصد قیمت خونه است. همیشه بانک ها انتظار دارن که شما این مبلغ رو توی حسابتون داشته باشین و اونا خود خونه رو فقط وامش رو بدن. یعنی مثلا اگر خونه ای که می خرین، 700 هزار یورو باشه، از شما انتظار میره که حدود 84 هزار تا توی حسابتون باشه.

و این مبلغ رو بانک انتظار داره که شما بهش اولا نشون بدین جزو مدارکی که موقع  درخواستتون ارائه میدین و دوما واقعا بریزین به حسابی که توی اون بانک باز کرده این (یعنی این طوری نباشه که شما از کسی قرض کرده باشین و مدرک سازی کرده باشین و بعدم اون پول رو واقعا نداشته باشین).

اما شما اجازه دارین از این مبلغ همون هزینه های جانبی رو پرداخت کنین. یعن شما اول مثلا اون 84 هزار تا رو میریزین به حساب اون بانک. بعد از همون جا اون 6.5 درصد مالیات خونه رو انتقال وجه میدین. مشکلی نداره. بانک انتظار نداره که اون پول تا ابد تو حساب شما بمونه.

--

و اما اون قضیه ی مساحت زمین که گفتم.

اینو قبلا بهتون گفته بودم، ولی حالا باز دوباره میگم؛ شاید کسی یادش رفته باشه.

تو آلمان توی هر زمینی مشخصه که چه مدل خونه ای می تونه ساخته بشه و چند متر و دقیقا کجای زمین میشه خونه ساخته بشه. یعنی مثلا میگن کل زمین 400 متره، از این مقدار، شما حداکثر حق دارین توی یه مستطیل 10*12 خونه تون رو بنا کنین و جای اون مستطیل هم کاملا مشخصه. این طوری نیست که شما تعیین کنین که کجای زمینتون رو می خواین برای ساختن استفاده کنین.

علاوه بر این، اینکه آیا باید یه خونه ی تکی باشه یا از این خونه های قرینه ای (همینی که ما می سازیم) یا چیز دیگه هم مشخصه. حداکثر ارتفاع مجاز خونه هم مشخصه. حتی جهت شیب شیروونیتون هم ذکر میشه توی مجوزها. یعنی مثلا توی مجوز ساخت زمین نوشته "شبیه به همسایه ها" یعنی اگر تمام خونه های اون خیابون شیبشون در جهت شرقی-غربیه، شمام باید شیب شیروونیتون در جهت شرقی- غربی باشه ولی خب برای بعضی ها هم میگن جهت شیروونیت می تونه به دلخواه باشه.

حالا این زمینی که ما خریده ایم، الان توش یه خونه ی تکی هست. اما الان قراره اون خونه تخریب بشه و به جاش دو تا خونه ی قرینه ای ساخته بشه.

زمینمون هم چون کجه (کلا خیابون کجه)، یه چیزی تو مایه های ذوزنقه است (ولی فکر کنم از ذوزنقه هم بیشتر ضلع داشت!) و اینکه از کجا تا کجاش باید مال ما باشه و از کجا تا کجاش مال همسایه، هنوز مشخص نیست و حدودش فقط مشخصه.

ظاهرا باید یه اندازه گیری ای هنوز انجام بشه توسط یه شرکتی تا بهمون بگن که بالاخره دقیقا از کجا تا کجا مال ماست و زمین چطور باید افراز بشه.

حالا اون اول اون خانم بنگاهی به من گفت که اون کار زمانی انجام میشه که همسایه براتون پیدا بشه (چون نصف پولشو همسایه باید بده) ولی من دیروز زنگ زدم به شرکت سازنده؛ گفت نه، لازم نیست منتظر وایستین. کارتون که تموم شد، اونم انجام میشه.

حالا منظورش از اینکه کارتون تموم شد چی بود؟

اون اول، برای زمین یه پلن فرضی ای شرکت سازنده داره و میگه من همچین خونه ای رو با این مشخصات، با این قیمت و با این مواد و مصالح می سازم. اما داخل خونه رو معمولا میشه دیوارهاشو جا به جا کرد و پنجره هاشو کم و زیاد کرد و ... .

قرار شد بعد از اینکه قراردادها امضا شد، ما با معمارشون قرار بذاریم و پلن دقیق رو مشخص کنیم که اون رو بدیم برای درخواست مجوز ساخت.

ما هم بعد از دو بار دیدار حضوری و کلی ایمیل بازی، بالاخره موفق شدیم پلنمون رو با معمار نهایی کنیم.

اما خب فقط دیوارها رو جا به جا کردن مجانیه. برای سایر چیزها باید پول اضافه داد دیگه. مثلا پنجره ها رو ما گفتیم قدی کنن توی یه سری جاها که خب اینا هزینه هاش جداست. ولی فعلا خود طراحیه هزینه ی اضافه ای نداره. یعنی این قرارهایی که با معمار میذارین، جزو قراردادتون با شرکت سازنده است و لازم نیست به معماره پول جدا بدین.

--

بقیه شو باز یه بار دیگه میام می نویسم، زیاد میشه درستون اگه همه شو بنویسم .